۱۳۹۷ خرداد ۹, چهارشنبه

چرا رژیم آخوندی از مجاهدین در آلبانی بیشتر از مجاهدین در عراق می‌ترسد؟!


مجاهدین در آلبانی
رژیم آخوندی در برابر مجاهدین خلق استراتژی واحد و در عین حال پهناوری دارد! واحد ازین جهت که در یک کلام هدف او حذف صورت مساله سرنگونی است که از دیدگاه وی تنها مجاهدین سخت و بی انعطاف قصد محقق کردنش را دارند و پنهاور ازین جهت که حاضر است برای برآورده کردن آن، طیف کاملا متفاوتی از تاکتیک ها را بکار ببندد!
زمانی که مجاهدین در عراق بودند از آن رو که حکومت عراق طفیلی خودش بود، عرصه برای آزمایش و خطاء و  اجراء تمامی تاکتیک های متصور روی مجاهدین برایش باز و گسترده بود!
گاه  به مجاهدین حمله زمینی میکرد و با گلوله آنها را از پای در می آورد.
گاه به آنها حمله موشکی میکرد. حملاتی که دهها شهید و صدها مجروح برجای گذاشت!
گاه در برابر مجاهدین به جنگ روانی روی می آورد.( نصب بیش از ۴۰۰ بلندگو در اطراف مقر مجاهدین و ایجاد آلودگی صوتی ۲۴ ساعته به مدت دو سال و نیم از جمله انواع همین جنگ روانی بود. متوسل شدن به حربه‌ ی خانواده  و فرستادن  برخی عناصر اطلاعاتی جلو در اشرف برای کولی بازی و ایجاد بحران یکی دیگر از عرصه های همین جنگ نرم بود)
و گاه با استفاده از تمامی عوامل بالا و از سویی تنگ کردن عرصه بر مجاهدین با محاصره غذایی و پزشکی و لجستیکی و از طرفی نشان دادن روزنه های خلاصی از همه‌ی  این دشواری ها،  به انتظار می نشست تا مجاهدین تک به تک، طاقتشان تمام شده، با مبارزه و سازمان و آرمانهایشان خداحافظی کرده و راه  زندگی معمول در پیش گیرند!
چنانچه کوبلر نماینده سازمان ملل در عراق که البته بعدها  ارتباطات و دوستی های نزدیک او با سفارت نظام ولایت در عراق برملا شد، پس از انتقال مجاهدین از  مقر اشرف به لیبرتی ( مکانی در کنار فرودگاه بغداد) گفته بود: انتظار میرود دستکم نیمی از مجاهدین، شرایط سختی را که در آن هستند، ترک کرده و رفتن به ایران( بخوانید تسلیم سفارت رژیم شدن) را ترجیح بدهند!  انتظاری که پس از مدت کوتاهی از استقرار مجاهدین در لیبرتی، بطلان آن مشخص شد و نشان داد مجاهدین بیدی نبوده و نیستند که با باد محاصره و موشک و حمله و جنگ روانی، بلرزند و آرمانشان را به کناری بگذارند!
و اما انتقال مجاهدین از لیبرتی به آلبانی در اثر فعالیتهای بین المللی مریم رجوی در اروپا، اتفاقی بود که تمامی آرزوهای نظام ولایت را بر باد داد!
نظام ولایت حالا دیگر نه با حملات موشکی سهمگین توانسته بود مجاهدین را حذف فیزیکی کند و نه با جنگ روانی و محاصره توانسته بود آنها را به تسلیم بکشاند!
شاید در سر می پروراند که باز هم حملات موشکی سهمگین تری را برایشان تدارک ببنید اما دیگر دیر شده بود.... مرغ از قفس پریده بود!
با انتقال مجاهدین به آلبانی نه حمله موشکی به آنها متصور بود و نه حمله زمینی!  نه شش و هفت مردادی را میشد تکرار کرد( تاریخ یکی از حملات زمینی به اشرف) و نه هفت آبانی را ( تاریخ یکی از حملات سهمگین موشکی در لیبرتی)!
بعد از استقرار مجاهدین در آلبانی حتی جنگ نرم نیز از آن نوع  که در عراق اجرایی می‌شد، دیگر امکان پذیر نبود!
در یک کشور آزاد و قانونمند اروپایی طبعا هیچکس نمی تواند دور خانه دیگری بلندگو نصب کند! همچنین به طریق اولی نخواهد توانست عده ای را تحت عنوان دوست و آشنا و خانواده و یا هر نامی جهت بحران سازی و مزاحمت به در خانه دیگران بفرستد!
حالا دیگر نظام مانده است و مجاهدین رسته از محاصره،‌ بدون دغدغه موشک و حمله زمینی و توطئه....
این همان صورت مساله دردناکی است که رژیم آخوندی پس  از استقرار مجاهدین در آلبانی با آن مواجه بوده و هست و البته در برابر آنها یک استراتژی لاغر شده ( و نه پنهاور)  و راه حل هایی که با انتقال مجاهدین به آلبانی حالا دیگر کارآیی ندارند!
 اگر می توانستیم ذهن استراتژیست های نظام در مواجهه با این صورت مساله را بخوانیم بدون تعارف تنها با یک راه حل مواجه می‌شدیم :
دست به دعا برداشتن برای اینکه که حالا مجاهدین در اروپا پس از سالها خون و خطر، از آرمان آزادی دست برداشته  و جذب یک زندگی معمول شوند!
در این انتظار طبعا ماموران ولایت هم نباید بیکار بنشینند!  بلکه باید چه از طریق رسانه ها، فضای مجازی، سایتها و هر شیوه ممکن این جذب را تسهیل و تبلیغ کنند!
انتظاری که که البته آخرین تیر یا بهتر است بگوییم آخرین روزنه امید نظام در برابر مجاهدین محسوب می‌شد! با اینهمه دیری نگذشت که این روزنه نیز به سیاهی گرایید و نظام را در برابر مجاهدین بی راه حل گذاشت!
 با گذشت چهار سال از حضور مجاهدین در آلبانی یک چیز مشخص شد و آن  این که مجاهدین هر کجا که باشند «دست از طلب» آزادی برای مردمشان برنمی‌دارند.
حالا بعد از آن خوابهای پنبه دانه این خامنه ای است که آه از نهادش برآمده است ! از جلسات بزرگ مقاومت ایران  با حضور بالاترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی در آمریکا جیغ بنفش می‌کشد . از نقش مجاهدین  در قیام دیماه در تلویزیونش سخن سر می‌دهد  و از حضور آنها در فضای مجازی ناله می‌کند!
ناله هایی که البته اگر چه همیشه وجود داشت، اما اینبار با تمامی سالهای گذشته یک تفاوت بنیادین داشت: تفاوت این بود:
مرغی از قفس پریده بود،نه فقط پریده بود بلکه  هم پر کشیده بود، هم بلند بلند می‌خواند و هم....هیچ تیری برای شلیک به او در چله‌ی نظام وجود نداشت!

مجاهدين در آلبانی؟! چرا؟


گردهمایی بزرگ مجاهدین با حضور مریم رجوی در آلبانی
از روز ۷دیماه که بار دیگر زمین زیر پای آخوندها به لرزه درآمد و خروش مردمی قیام شعله‌ور شد نام و آوازه مجاهدین خلق گستره دیگری پیدا کرده، به کانون توجهات منطقه‌یی و بین‌المللی تبدیل شد. مجاهدینی که حالا دیگر بدنه‌ٔ اصلی آنها در آلبانی ساکن شده است! علی‌الخصوص این‌که خلیفه سفیانی ولایت آنها را ”یک رأسِ مثلث“ی خواند که: ”اساس آشوب و اغتشاشات را بپا کردند“.
اما سؤال اساسی این است که براستی مجاهدین که هستند و چرا در آلبانی به‌سر ‌می‌برند؟ جایی‌که فرسنگها با سرزمین آباءواجدادیشان فاصله دارد. برای یافتن پاسخ قدری باید تقویم زمانه را به عقب ورق زد و یکبار، حتی به‌طور گذرا هم شده، بر حوادث ۴۰سال گذشته نگاهی انداخت تا به این چرایی دست یازید.
و اما آغاز ماجرا:
پس از پیروزی انقلاب و بازشدن غل‌وزنجیر استبدادی و استعماری از دست و پای نیروهای انقلابی و مترقی جامعه ایران، زمینه فوران اندشیه‌های نوین و پویا فراهم شد و تمامی محیطهای دانشگاهی و اجتماعی را به شکلی برق‌آسا درنوردید. در رأس آن، اندیشه و تفکر پویای مجاهدین بود که در نقطه مقابل اندیشه عقب‌مانده ارتجاعی و حوزوی آخوندها که نمادشان شخص خمینی بود، قرار داشت.
تقابل این ۲اندیشه همان چیزی بود که خمینی آن را تاب نمی‌آورد. چرا که می‌دانست پیروز میدان چه کسی خواهد بود. از همین‌رو بود که ابلهانه و عوام‌فریبانه رسماً در تلویزیون ظاهر شده نعره سرداد که: ”آزادی بر باد می‌دهد مملکت را“...
عجبا از این اندیشه‌ٔ محیرالعقول! اندیشه‌‌یی که با آن دست به تصفیه‌ٔ خونین و سراسری نیروهای بالنده زد. ولی چون این رویه افاقه نکرد جنگ با کشور همسایه را سرپوش سرکوب و قلع‌وقمع نیروهای انقلابی و روشنفکر قرار داد. نیروهایی که محور آن مجاهدین بودند.
در ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ خمینی تظاهرات مسالمت‌آمیز ۵۰۰هزار نفر از مردم تهران را به گلوله بست و آخرین روزنه‌ها برای ادامه مبارزه مسالمت‌آمیز را بست و یک دیکتاتوری مطلق‌العنان را با موجی از اعدامها شروع کردد. مجاهدین در مقابل این یورش فاشیسم مذهبی راه مقاومت را برگزیدند.
در همین حال رژیم خمینی مرتب بر طبل جنگ می‌کوبید و شعار فتح قدس از طریق کربلا سر می‌داد. پس از خروج نیروهای عراقی از خاک میهن ادامه جنگ با عراق غیرمشروع بود و این جنگ تبدیل به یک جنگ ضدمیهنی شده بود. مجاهدین که با شروع تجاوز عراق به خاک کشور در جبهه‌ها حاضر شده بودند و در همان حال از پشت توسط پاسداران هدف قرار می‌گرفتند و یا دستگیر و روانه زندان می‌شدند، با خروج نیروهای عراقی از خاک ایران ادامه این جنگ را ضدمیهنی و صرفاً برای ادامه دادن به حیات دیکتاتوری ولایت فقیه دانستند و شعار صلح سردادند. در راستای همین شعار و شکستن طلسم جنگ ضدمیهنی خمینی بود که مجاهدین به تشکیل یک ارتش آزادیبخش مرکب از نیروی داوطلب و میهن‌پرست در لباس ارتش آزادی قیام کردند تا به خمینی بگویند: جنگی که دائم بر طبلش میکوبی و اعلام می‌کنی: ”حتی اگر ۲۰سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم“ از اساس غیرمشروع و نابودکننده حرث‌ونسل ایران است.
بماند که همین خمینی وقتی نیروی سرنگون‌کننده خودش، یعنی مجاهدین را نزدیک دیده و گوشه رینگ ضربات ارتش آزادی قرار گرفت، به غلط کردم افتاد و با قبول شکست اعلام کرد که: ”من جام‌زهر را سرکشیدم“، ”من آبرویم را با خدا معامله کردم“. عجبا! عجبا! از این همه دجالیت و دریدگی آخوندی!
اما دیری نپایید که حوادث غیرقابل پیش‌بینی و ژئوپلیتیکی در منطقه دولت عراق بر اثر اشغال آمریکا سقوط کرد و تمامی منطقه را با تعادل جدیدی روبه‌رو ساخت. اینجا بود که وارث خونریز خمینی، یعنی خامنه‌ای از فرصت سیاست مماشات ارباب یکه‌تاز جهان نهایت سوء‌استفاده کرده با محاصره‌ٔ مجاهدین در عراق در اشرف و لیبرتی، توسط مزدروان عراقی‌اش تلاش کرد آنها را قتل‌عام کرده، تسلیم کند یا از هم بپاشاند. غافل از این‌که مجاهدین بیدی نبودند که با چنین بادهایی بلرزند و بلغزند.
رژیم آخوندی هیچ فرصتی را برای کشتار مجاهدین در عراق از دست نداد و هر چه در توان داشت از موشک، خمپاره، کاتیوشا، مینی‌کاتیوشا تا موشکهای تقویت‌شونده را بر سر آنها بارید. ولی مجاهدین به‌رغم دادن دههاشهید، مجروح و نقص‌عضو، سرِ بازایستادن نداشتند. هدف رژیم آخوندی این بود که با نابودی مجاهدین صورت‌مسأله سرنگونی را دست‌کم برای مدت طولانی از روی میزش حذف کند! چرا که عراق در تسلط و چنگال آخوندها بود.
اما ایستادگی مجاهدین در لیبرتی در عراق سرانجام نتیجه داد. تلاشهای بین‌المللی مریم رجوی و هواداران مقاومت در سراسر دنیا به ثمر نشست و محاصره‌‌یی که پس از اشغال عراق توسط آمریکا از طرف مزدوران عراقی رژیم مجاهدین را دربرگرفته بود، شکسته شد.
این شرایط همزمان بود با اعتلای مقاومت که در داخل کشور در رخدادهایی هم‌چون قیام سال ۸۸ خود را نشان می‌داد و در عرصه بین‌المللی نیز با در هم‌شکسته شدن برچسب تروریستی به مجاهدین در اروپا و آمریکا بارز می‌شد. در چنین شرایط جدید داخلی و بین‌المللی بود که مجاهدین استراتژی هزار اشرف و تشکیل کانونهای شورشی را در پیش گرفتند. باز بر همین مبنا و دینامیزم بود که امکان شکسته شدن حلقه محاصره مجاهدین و انتقال مجاهدین به صفت سازمانی‌شان به اروپا و از جمله آلبانی فراهم شد و هجرت بزرگ مجاهدین انجام شد.
آری سرافراز بیرون آمدن از زیر بمب و موشک و خم نشدن زیر فشار قدرت‌مردان استمالت‌چی تنها چیزی است که در شأن زنان و مردان مجاهد است! آنان که جان بر کف، کوله‌باری از قدر و منزلت ایستادگی را از سلولهای”اوین“ تا بیابانهای داغ عراق بر دوش کشیده‌اند!
آری بدینسان بود که مجاهدین با مهاجرت جمعی‌شان به آلبانی رفتند، ولی نه هم‌چو پرستوهایی که صرفاً در بهاران نغمه‌سرایی می‌کنند، بل هم‌چون آرش کمانگیر که تیر در چله کرده و همآواز با دلاوران ”کانونهای شورشی“ در ایران سرود رهایی می‌خواند!

۴بحران بنیان‌کن


سخن روز
طی روزهای اخیر تقریباً تمامی سران و سردمداران رژیم به صحنه آمده و هر یک فراخور منصب و درگیریهای باندی خود، به بحرانهای اصلی‌‌یی که گریبانگیر رژیم هستند، اشاره‌یی کرده‌اند.

همنوازی سران نظام در دستگاه بحران

خامنه‌ای‌، روحانی و آملی لاریجانی از مهمترین‌ها در این مورد هستند. در حالی‌که عوامل رژیم در دانشگاهها و حتی مهره‌های شاخص در باندهای حکومتی نیز هر کدام کم و بیش به این مهم پرداخته‌اند.
چه عاملی باعث شده تا تقریباً تمامی سران رژیم و سخنگویان رسمی و غيررسمی‌شان این‌چنین متوجه شدت بحرانهای گریبانگیر رژیم شده‌اند؟
شاید بتوان گفت این بسیج سیاسی-تبلیغی، یک امر اتفاقی است، ولی اشاره مشترک آنها به موضوع واحدی هم‌چون «بحرانهای سراسری» نمی‌تواند یک امر تصادفی تلقی گردد. به‌ویژه که به‌نوشته رسانه‌های حکومتی این بحرانها رژیم را در یکی از حساس‌ترین و خطرناک‌ترین مراحل حیات خویش قرار داده و موجودیت کل نظام را زیر علامت سؤال برده است.

صورت‌مسأله بحران

حرفهای دیروز روحانی در دیدار با فعالان اقتصادی که بر لزوم به‌اصطلاح تعامل با دنیا تأکید کرد نمونه بیان بحران از زبان رئيس‌جمهور نظام است، وی گفت:
«سیاست کلی نظام یک تصمیم است. نیاز به کتاب و اوراق و ماده و اینها نداره. یک جمله است. یک جمله اگر ما تصمیم بگیریم کشور رو ما می‌توانیم متحول کنیم. خوب ما در برون‌گرایی باید شرایطی رو فراهم بکنیم که بتوانیم با دنیا تعامل داشته باشیم. حالا ممکنه در شرایط جدید یک مقدار سخت شده باشه؛ اشکال نداره ما باید راه‌حلهای خودش رو پیدا بکنیم».
تمام حرف روحانی را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد، روحانی می‌گوید ما الآن پشت یک تصمیم مانده‌ایم(یعنی تصمیم به تعامل با دنیا و ادامه خط برجام در دستگاهی که مورد نظر آمریکاست) تصمیمی که تنها و تنها خامنه‌ای می‌تواند بگیرد و لاغیر!
روحانی در بیان نظرش تا آنجا پیش می‌رود که با مثال زدن از چین(که زمانی نماد سیاست انزواگزینی در جهان معاصر بود) و سیاست‌ درهای بازش به روی جهان، تلاش می‌کند برای سیاست مطلوب خودش، نمونه بتراشد. روحانی گفت: «چین با یک میلیارد و ۴۰۰میلیون جمعیت سرانجام نتوانست در انزوای جهانی زندگی کند پس ما هم به طریق اولی نمی‌توانیم»!
اما جواب خامنه‌ای که در صحبت با دانشجویان بسیجی در دوشنبه‌شب اساساً منکر وجود بحران شد و ضمن قبول برخی اشکالات، گفت: «اوضاع رژیم خیلی هم خوب است»! نماد بالا گرفتن بحران در یکی از مهمترین عرصه‌های آن یعنی بحران روابط بین‌المللی و انزوای جهانی است.
حرفی که البته در همان جمع به‌شدت دست‌چین‌شده به‌اصطلاح دانشجویی که مو به موی آن توسط وزارت اطلاعات برنامه‌ریزی و طراحی شده بود، پیشاپیش باطل‌شده می‌نمود. آنجایی که یکی از همان دانشجویان مقلدش سؤال کرد بالاخره این نظام شامل چه کسانی می‌شود که تصمیماتشان مخالف بیان حضرت‌عالی است و هیچ‌کس هم پاسخگوی هیچ مشکلی نیست! سوالی که البته خامنه‌ای بدون جواب دادن به آن و با نشنیده گرفتنش، از روی آن پرید! و به این ترتیب به وجود بحران عمیق باندی در دستگاه سیاسی نظامش مهر تأیید زد.

بحرانهای نظام ولایت فقیه

آملی لاریجانی روی ۴بحران دست گذاشت و آنها را به این صورت محوربندی کرد:
۱. بحران ناشی از انزوای بین‌المللی
۲. بحران اجتماعی
۳. بحران درونی
۴. بحران ناشی از افزایش تاثیرگذاری آلترناتیو رژیم یعنی مجاهدین و مقاومت سازمان‌یافته

لاریجانی در صحبت‌هایش به گوشه‌هایی از عمق برخی بحرانها اشاره کرد و گفت:
«مسئولان با برطرف کردن مشکلات صنفی در حد توان خود نباید اجازه دهند که یک مشکل ساده به معضلی امنیتی تبدیل شود. مردم هم باید بدانند که دشمن همواره در کمین است و تلاش دارد که با کوچکترین اعتراضی شروع به موج‌سواری کند. بر این اساس نباید چنین مجالی را در اختیار دشمن قرار داد. دستگاه قضایی نیز با کمک ضابطان خود توجه دارد که برخی تحرکات از کجا سرچشمه می‌گیرد و نیروهای انتظامی و امنیتی نیز باید بین اعتراضات موجه یک صنف که باید مشکلاتشان شنیده و حل شود با موج‌سواری منافقین و دشمنان مرزگذاری کنند. کسانی که قصد دارند از برخی فضاها سوءاستفاده کنند و به واسطه آن امنیت کشور و مردم را به خطر بیاندازند بدانند که نظام فقط نظاره‌گر نخواهد بود و به‌شدت با آنها مقابله خواهد کرد».

بازگشت لاریجانی به تحلیل خامنه‌ای از قیام دیماه ۹۶ و مثلث سرنگونی!

آنچه که لاریجانی گفت در واقع بیان دیگر همان ۳رأس مثلث سرنگونی است که خامنه‌ای هم در سخنرانی ۱۹دیماه ۹۶ خود و اولین سخنرانی بعد از قیام دیماه به آن اشاره کرد.
آنچه که از دیماه ۹۶ تا کنون به آن بحران اضافه شده این‌که:
اکنون این بحرانها و ابهام‌ها به مبانی و ریشه‌های نظام راه برده‌اند یعنی:
از یک‌سو شکاف درون حاکمیت و باندهای آن به عمق رفته
از سوی دیگر شکاف بین مردم و نظام هم لحظه به لحظه بیشتر می‌شود و هویت نظام را که خمینی گفتگو درباره آنها را برای آحاد ملت «تابو» کرده بود اینک روزانه توسط مردم و در کف خیابانها به تیغ انکار، مردود اعلام می‌شوند!
آخوند لاریجانی گفت: «جریانی درصدد تحریف راه و گفتار امام است در حالی‌که باید در صورت وجود ابهام نیز به محکمات رجوع شود. از جمله محکمات کلام امام(ره)... خودباوری و استقامت و رسیدن به ندای مظلومان در منطقه بود... از جمله دیگر محکمات کلام و نظر حضرت امام(ره) رفتار ایشان با برخی جریانها بود که درصدد زیر سؤال بردن موضوعاتی نظیر حدود و قصاص بودند».
تمامی آنچه که لاریجانی به‌عنوان محکمات امامش بیان می‌کند تماماً آن‌ چیزهایی هستند که این روزها آماج شعارهای براندازانه مردم در هر شهر و خیابان شده!

علت اشاره به نقش و تاثیر مجاهدین در قیام و بحران نظام

اینک این بحرانها آن‌چنان آشکار شده و آن‌چنان به مسأله بود و نبود نظام تبدیل شده‌اند که دیگر مانند سابق با مسکوت گذاشتن نقش مجاهدین در صحنه سیاسی مملکت، نمی‌توان آنها را به فراموشی سپرد. اینک ارتباطات و گسترش نقش مجاهدین در صحنه سیاسی و اجتماعی را نمی‌توان با «توطئه سکوت» درهم‌شکست. اینک زمان آن است که نقش و تاثیر مجاهدین در سمت‌وسو دادن بحرانهای گریبانگیر رژیم به جانب سرنگونی را به‌طور روزمره مورد تأکید قرار داد و نسبت به پیامدهای آن برای نیروهای رژیم هشدار داد. هشدار نسبت به خطر مجاهدین حربه اصلی رژیم برای دفاع از خود در رویارویی با بحرانهایی است که سراپایش را فراگرفته‌اند.
و به بیان دیگر:
هنگامی که تردیدها راه می‌برد به مبانی و پایه‌هایی که هویت رژیم رویشان سوار است، رژیم ناچار است با تاختن علنی به مجاهدین که برای رژیم سرسخت‌ترین مرز سرخ است، تلاش کند ضمن ایجاد وحشت در مردم، نیروهایش را هم در این رابطه آب‌بندی کند که حواستان باشد اینها همان حرفهایی است که مجاهدین می‌زدند.
این نشان‌دهنده اوج جدیدی از بحران در نظام است که هرگز تا این حد وجود نداشته است.

شکست رژیم در مهار اعتصاب رانندگان کامیون


اعتصاب سراسری کامیون‌داران
روز دوشنبه ۷خرداد ۹۷ پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی در ۳خبر پی‌درپی که از ساعت ۱۵ تا ۲۰ همان‌روز روی تارنمای خود به نمایش گذاشت، اعلام کرد هیاتی از سوی کانون انجمنهای صنفی رانندگان ناوگان حمل کالای سراسر کشور مذاکراتی با عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی و عبدالهاشم حسن‌نیا، رئيس سازمان راهداری و حمل‌‌‌ونقل جاده‌یی کشور، داشته‌اند. وزرات راه و شهر سازی رژیم اعلام کرد که نمایندگان انجمنهای صنفی رانندگان شهرستانهای سراسر کشور، ضمن ارائه توضیحاتی درباره مصوبات مذاکراتشان با وزیر مربوطه، خواستار پایان اعتصاب رانندگان در کشور شدند.

نتیجه مذاکرات ادعایی رژیم در مورد اعتصاب رانندگان کامیون چه بود؟

در نامه مزبور به‌طور خلاصه در مورد یک خواسته اصلی رانندگان کامیون چنین گفته شده است:
افزایش قیمت کرایه حمل، تا ۲۰درصد در بخش بار اعمال خواهد شد(در این مورد گفته شده ۵۵هزار بارنامه صادر شده)
بقیه موارد هم در کارگروه‌هایی که نمایندگان کامیون‌داران با نمایندگان مجلس و نمایندگان وزارت راه از معاونت حمل‌‌‌و‌نقل جاده‌یی خواهند داشت، به‌صورت کارشناسی بررسی و تعیین‌تکلیف خواهد شد و به این ترتیب، حل‌وفصل درخواستهایی که حاصل سال‌ها پشت‌گوش انداخته‌شدن هستند، دوباره پشت‌گوش انداخته شدند!

در نامه درخواست پایان اعتصاب، چه گفته شده؟ 

در همان نامه آمده که نمایندگان صنفی کامیون‌داران اضافه بر ملاقات با وزیر راه و شهرسازی، در مجلس هم حضور یافته و به آنها گفته شد: مشکلاتی که به اعتصاب اخیر منجر شد، در یکی از کمیته‌های تخصصی مجلس پیگیری خواهد کرد.
هیأت نمایندگان کامیون‌داران یک ملاقات هم با رئيس سازمان تأمین خدمات اجتماعی داشته‌اند. که نتایج حاصل از آن ملاقات را هم این‌گونه بیان کرده:
«در مورد رفع مشکلات بیمه تأمین اجتماعی و ضریب حق بیمه پرداختی، سخت و زیان‌آور بودن شغل رانندگان و پرداخت یارانه حق بیمه رانندگان توسط دولت جلسه‌یی با دکتر نوربخش، رئيس سازمان تأمین اجتماعی کشور، برگزار گردید و ایشان موافقت خود را در انجام موارد فوق اعلام داشتند».

نتیجه نهایی مذاکرات با وزیر راه و مجلس و رئيس سازمان تأمین خدمات اجتماعی

نامه نمایندگان رانندگان کامیون با ذکر این نکته پایان می‌یابد که:
با توجه به تصمیمات اتخاذشده در رابطه به مطالبات رانندگان و قول مساعد در خصوص تأمین امنیت جاده‌ها و به‌منظور جلوگیری از سوء‌استفاده معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران و رفع نگرانی ملت عزیز مبنی بر تأمین مایحتاج عمومی، خواهشمند است طبق روال قبل نسبت به بارگیری و رساندن محصولات به صاحبان کالا اقدام فرمایید. بدیهی است نمایندگان صنوف تا تحقق کامل مطالبات شما عزیزان پیگیر موضوع می‌باشند».

نقد و نسیه در مذاکرات - مطالبات رانندگان، نسیه! ختم اعتصاب، نقد! 

همان‌طور که در بندبند نامه فوق‌الذکر دیده می‌شود، درخواست‌های روشن رانندگان به جز یک مورد(افزایش ۲۰٪ کرایه) که تازه آن هم تحت فشار همین اعتصاب به یک نتیجه حداقلی و نه مطلوب رانندگان رسیده، بقیه درخواستها تماماً به بررسی در کارگروه‌های مختلف و متعدد حواله داده شده! و تماماً نسیه می‌باشند در حالی‌که ختم اعتصاب فوراً درخواست شده و کاملاً نقد! است بدون هیچ تضمینی برای برآورده شدن و بدون اعلام هیچ بازه زمانی مشخصی برای بررسی حاصل اعتصاب و قول و قرارهای حکومتی.

هدف آخوندها از مذاکره با رانندگان کامیون

آنچه که در این نامه و بیانیه‌های دولتی پیرامون آن به چشم می‌خورد تلاش حکومت برای انداختن رانندگان به پیچ و خم دهلیز‌های تاریک مجلس آخوندی و کارگروه‌های تخصصی! آن و پشت درهای بسته وزارت راه و شهرسازی و سازمان تأمین خدمات اجتماعی است، جایی که «قدرت» نه در دست رانندگان بلکه در دست «عاملی» است که تا همین‌جا نشان داده تنها دغدغه‌اش نه برآورده کردن خواسته‌های به‌حق رانندگان بلکه «خواباندن قائله!» از ترس گسترش حرکت سراسری رانندگان و به‌قول خودش سوءاستفاده «معاندان» نظام است!

پیامدهای درخواست پایان اعتصاب تا امروز چهار شنبه ۹خرداد

با انتشار نامه‌یی که درخواست پایان اعتصاب رانندگان را اعلام می‌کرد، وضعیت صحنه اعتصاب تنها تغییری که تاکنون داشته، افزایش تعداد شهرهايی بوده که رانندگانشان وارد اعتصاب شده‌اند!
تا پیش از آن نامه و مذاکراتی که نامه بر اساس آن مذاکرات تنظیم شده، یعنی تا دوشنبه ۷خرداد تعداد ۲۵۷شهر در اعتصاب شرکت کرده بودند.
روز سه‌شنبه ۸خرداد اعتصاب رانندگان کامیون وارد هفته دوم خود شد و آمار شهرهای شرکت‌کننده در اعتصاب به ۲۶۶شهر افزایش یافت. این عدد در ساعتهای پایانی روز سه‌شنبه به بیش از ۲۷۰شهر بالغ شد.
و روز چهارشنبه ۹خرداد تا حوالی ظهر نیز رانندگان حداقل ۴منطقه دیگر کشور از اهواز در خوزستان تا (محور تبریز – خوی) درآذربایجان و رانندگان فولاد همدان و زرند کرمان به اعتصاب‌کنندگان پیوستند.

۲نکته مهم 

پافشاری و اتحاد رانندگان زحمتکشی که تا همین نقطه یک اعتصاب نمونه و پیروزمند را(که می‌تواند الگویی برای دیگر صنف‌ها و اقشار اجتماعی باشد) به دستاوردهای مهمی
رسانده که در صدر آن، نمایش قدرت مردم در برابر حاکمیت و بیرون زدن ضعف مفرط رژیم در مقابله با حرکت‌های همبسته اجتماعی و سرکوب آنها است.
دستاورد دیگر، تاثیر همین حرکت پیروزمند در صفوف داخلی حکومت است.
۳دستاورد مهم اعتصاب رانندگان کامیون
  • بارزکردن قدرت حرکتهای متحد اقشار ستمدیده و محروم
  • بارزشدن ضعف رژیم در مقابله با حرکتهای همبسته مردمی
  • تشدید تضادهای درونی رژیم


روز یکشنبه ۶خرداد نمایندگان مجلس آخوندی که خود عصاره این نظام پلید و ضد زحمتکشان هستند، طی تذکری به وزیر راه و شهرسازی، برخی از خواسته‌های رانندگان اعتصابی را این‌گونه فهرست کردند:
  • کافی‌نبودن سهیمه سوخت روزانه و ماهیانه کامیونها    
  • نداشتن بیمه تکمیلی و قرارنگرفتن شغل در ردیف مشاغل سخت و زیان‌آور و دریافت کارمزدهای نجومی و غیرقانونی توسط شرکتهای حمل‌‌‌ونقل و فساد موجود در خریدوفروش بار در پایانه‌های بار علی‌الخصوص در بنادر و همین‌طور توزیع ناعادلانه بار و تضعیف سالنهای اعلام بار توسط مسئولان مربوطه
  • کرایه‌های حمل‌‌‌ونقل پاسخگوی هزینه‌های لاستیک و قطعات که ۶۰٪ افزایش‌یافته نیست
نامه نمایندگان مجلس آخوندی و محتوای آن که در تقریباً تمامی رسانه‌های حکومتی بازتاب داشته، نشان‌دهنده وحشت بخشی از حاکمیت از آینده تیره خود در جریان تحولات آتی مملکتی است.
رانندگان اعتصابی به اهمیت اعتصاب خود و ویژگیهای این اعتصاب و دستاوردهای ملی آن اشراف دارند و در برخورد با حیله‌گری‌های آخوندها به‌ویژه‌ هنگامی که با فریبکاریهای حکومتی آمیخته می‌گردد، هوشیار هستند...
خواسته‌های برحق رانندگان کامیون و روند رو به گسترش آن و سرایت اعتصاب به سایر صنف‌های همنام (از قبیل دیگر رانندگان) و حتی صنف‌های غيرهمنام(مانند بازاریان و...)، رژیم را خواه ناخواه در موقعیتی قرار می‌دهد که ناگزیر از پذیرش درخواست‌های رانندگان می‌شود.
افزایش میزان کرایه، تأمین سوخت با قیمت مناسب برای خودروهای حمل‌ونقلی، ایجاد تسهیلات در خدمات بیمه و لجستیک و... تماماً و مستقیماً باید توسط رژیم آخوندی پاسخ داده شود. تعیین‌تکلیف دقیق تمامی این موارد، یکی از مهمترین نکات در به سرانجام رساندن درست این دور از اعتصاب سراسری کامیون‌داران و رانندگان است.

«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»!


شب تاریک و بیم موج و گرداب
روز دوشنبه ۷خرداد ۹۷ خامنه‌ای در دیدار با مزدوران رژیم در دانشگاهها ادعا کرد که وضعیت از هر نظر خوب است.
علی خامنه‌ای مدعی شد که تماسهای مردمی دارد و از مسایل جامعه آگاه است که رژیمش در زمینه‌های مختلف «پیشرفت» کرده است.
ولی‌فقیه ارتجاع در ادامه منکر حرف کسانی شد که مدعی اوضاع خراب مردم هستند و گفت: «من حرف آن جوانی را که می‌آید اینجا می‌ایستد و می‌گوید «آقا وضع خیلی بد است، خیلی فلان است، عقب رفته‌ایم، حرف را مطلقاً تأیید نمی‌کنم؛ این‌جور نیست».(سایت خامنه‌ای ۷خرداد ۹۷)
روحانی هم در دیدارهای این روزهایش شیادانه روضه تکراری رشد اقتصادی می‌خواند.
جالب این‌که به‌رغم حرفهای این دو رأس نظام، نفرات بعد از آنها مانند اسحاق جهانگیری معاون آخوند حسن روحانی در اظهاراتشان ذکر مصیبت چالشها و ابرچالشها را می‌خوانند.
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت روحانی که به‌طور معمول اظهاراتش امیدوارانه است و هر بار هم که حرف می‌زند این فضا را می‌دهد که اوضاع بسیار روبه‌راه و خوب است، آن‌چنان از اوضاع خراب وحشت‌زده شده که دست‌به‌دامن مردمی شده که این روزها در جای‌جای ایران صدای اعتراضشان علیه سرکوب و چپاول بلند است و خواهان این هستند که این رژیم شرش را از سر ایران و مردمش کم کند.
درخواست عاجزانه نوبخت از مردم این است: «از مردم می‌خواهیم ما را کمک کنند، این‌که دولت را در فشار قرار دهیم کاری پیش نمی‌رود، رئیس‌جمهور در هیأت دولت بارها گفته‌اند که اگر مطالباتی وجود دارد تا قبل از این‌که اعتراضاتی صورت بگیرد، رسیدگی کنید الآن دیگر ضربه به دولت ضربه به قوه مجریه نیست بلکه به مجموعه نظام است».(خبرگزاری ایلنا ۸خرداد ۹۷)
البته این فقط زبان حال نوبخت نیست بلکه هر مهره دیگر از رژیم هم که حرف می‌زند. جز تأکید بر وضعیت وخیم در زمینه‌های مختلف چیزی برای گفتن ندارد.
با توجه به این اظهارات و با توجه به خروش مردم معترض در جای‌جای ایران، این شعر «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها» بهترین بیان را در توصیف حال و روز حکومت آخوندی را دارد.
در چنین وضعیتی است که ابراهیم رزاقی از باند خامنه‌ای که رسانه‌های این باند او را اقتصاددان معرفی می‌کنند، اعتراف می‌کند: «اقتصاد ایران به نقطه‌‌یی رسیده که از این بدتر نمی‌شود».
او ضمن اذعان به نفرت خشم مردم نسبت به سرکوب و غارت، قیام دیماه ۹۶ را یادآور می‌شود که نتیجه آن «چیزی جز نتیجه خشم مردم از وضعیت نابسامان اقتصادی نیست».
رزاقی در ادامه با اشاره به این‌که تحمل رژیم برای مردم بسیار مشکل است، به خطر مردم برای آن نیز چنین اذعان می‌کند: «در صورتی‌که این وضعیت ادامه یابد، تعداد فقرا افزایش یافته و فاصله طبقاتی مردم هم‌چنان زیادتر خواهد شد که این موضوع مردم را ناامید کرده است. این اتفاق در نهایت باعث می‌شود مردم از نظام ناامید شوند که در این صورت چاره کار را در اعتراضات خیابانی می‌بینند و این یعنی زمینه‌سازی برای جنگ داخلی(جنگ داخلی مردم با حکومت آخوندی) در کشور!».(سایت رویداد۲۴- ۸خرداد ۹۷)
در ادامه این ابراز هراس‌ها نسبت به این اوضاع خراب محسن جلال پور، رئیس سابق اتاق بازرگانی، «چند چالش‌ اقتصاد ایران که به ابرچالشهای نگران‌کننده تبدیل شده‌اند» را موجب «شرایط نگران‌کننده‌‌یی» می‌داند.
او نگران «فقر و بیکاری» است که «عواقب سیاسی و امینی دارد» زیرا که «این ابرچالش دامنگیر حوزه‌های دیگر شده است. هر کدام از این ابرچالشها برای ساقط کردن یک ساختار سیاسی کافی‌اند و ما در حال حاضر این همه چالش را یکجا و با هم داریم. ما وسط پیچیده‌ترین و حساس‌ترین بازی یک قرن گذشته قرار داریم و در جهان پرآشوب فعلی، هیچ سناریویی به نفع ما نوشته نمی‌شود».(خبرگزاری فارس ۸خرداد ۹۷)
و...
اظهارات این‌چنینی توسط رسانه‌ها و مهره‌های هر دو باند زیاد است که همه آنها نگران بحرانهای فراگیر از یک طرف و مطالبات مردم از طرف دیگر هستند که این بحرانها و مطالبات می‌رود که تبدیل به «حادثه امنیتی» برای آن شود.
واضح است که منظور آنها از ایجاد «حادثه امنیتی» این است که نفرت مردم از حاکمیت، اعتراض و اعتصاب آنها موجب سرنگون شدن آن شود.
این نگرانی از این واقعیت ناشی می‌شود که در شرایط کنونی جز براندازی آن و جایگزین کردن آن با یک حاکمیت دموکراتیک چاره دیگری پیش روی مردم نمانده است.
به همین دلیل است که تا کوچکترین فضایی ایجاد می‌شود مردم در اعتراض به هر حادثه‌یی شعار مرگ بر دیکتاتور و شعار سرنگونی می‌دهند.
زیرا خواست سرنگونی‌طلبانه مردم به یک خواسته گسترده و همه‌گیر در میان اقشار مختلف و به‌ویژه اقشار زحتمکش و فقیر شده است.
در جریان قیام دیماه نیز همین مردم فقیر و زحمتکش بودند که نیروی اصلی صحنه بودند و با دادن شعارهایی نظیر «مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر روحانی - اصلاح‌طلب، اصول‌گرا ،تمام شد ماجرا» خواهان سرنگونی حاکمیت پلید آخوندی بودند.
پس از قیام‌ دیماه نیز در تظاهرات مردم کازرون شاهد بودیم که مردم با شعار وای به روزی که مسلح شویم همین خواسته را فریاد کردند.
آری، وجود همین شرایط بحرانی است که آن مهره حکومتی(محسن جلال‌پور) را نگران ساقط شدن «ساختار سیاسی» می‌کند و دیگری(ابراهیم رزاقی) را نگران روی‌آوری بیشتر مردم به «اعتراضات خیابانی».
واقعیت این است که معنای ساده همه این نگرانیها چیزی نیست جز وحشت از سقوط تمامیت نظام ولایت فقیه.

کودکان زباله‌گرد؛ فجیع‌ترین نوع استثمار!


کودکان زباله‌گرد
بکارگیری کودکان برای جمع‌آوری و تفکیک زباله توسط پیمانکاران وابسته به رژیم و سرمایه‌داران حکومتی در تهران و کلان‌شهرها، به یک امر عادی تبدیل شده است.
واقعیتی مشهود که هر از چند گاهی رسانه‌ها و مهره‌های حکومتی مجبور می‌شوند به آن اعتراف کنند.
دلیل اصلی برای استثمار این کودکان توسط پیمانکاران حکومتی این است که از یک طرف حقوق روزانه آنها ۷۰درصد کمتر از حقوق سایر کارگران است و از طرف دیگر آنها هیچ آشنایی به حقوق خود هم به‌عنوان یک کودک و هم به‌عنوان یک کارگر حتی با همان حقوق پایه بخورونمیر کارگران معمول را ندارند. لذا سرمایه‌داران و پیمانکاران حکومتی با دست باز و بدون هیج محذوریت و محدودیتی آنان را استثمار می‌کنند.
زباله‌ها توسط این کودکان جمع‌آوری شده و توسط همین کودکان نیز به کارگاههای تفکیک زباله در اطراف شهرها منتقل می‌شود و باز هم توسط آنها تفکیک شده و نهایتاً پیمانکاران آن‌را به فروش می‌رسانند.
آش استثمار از این کودکان آن‌چنان شور است که رسانه‌ها و مهره‌های حکومتی با صراحت از «استثمار کودکان زباله‌گرد توسط پیمانکاران شهرداری» گزارش می‌دهند.
خبرگزاری حکومتی ایلنا ۸ایلنا خرداد ۹۷ از قول الهام افتخاری، عضو شورای قلابی شهر تهران، می‌نویسد: «در شهرداری -که برنامه گذر از یک سازمان خدماتی به سوی یک نهاد اجتماعی را انتخاب کرده است- زمینه‌های آشکاری وجود دارد که بستر استثمار و سودجویی از کودکان در مشاغل سخت به‌ویژه جمع‌آوری پسماند فراهم شده است».
این مهره حکومتی در توضیح این وضعیت و توضیح وضعیت زیست این کودکان می‌گوید: «پیمانکاران شهرداری، کودکان زباله‌گرد را به کار می‌گیرند و از آنان به‌عنوان نیروی کار ارزان سوءاستفاده می‌کنند. این کودکان در کارگاههای تفکیک پسماند می‌خوابند و جای خواب آنها جدا نیست. همه می‌دانیم بچه‌هایی که در این شرایط زندگی و کار می‌کنند در معرض چه آسیب‌هایی قرار می‌گیرند. محل زندگی و کار این کودکان در گاراژهای پر از زباله است. گاراژهایی در سیطره حشرات موذی و بوی ناخوشایند نافذی که از فاصله‌ٔ دور هم به مشام می‌رسد. محل‌هایی در شکل غیربهداشتی‌ و غیرانسانی‌ که به بستری خطرناک برای آزارهای روحی، جسمی و جنسی این کودکان تبدیل می‌شود...».
در یزد نیز بکارگیری کودکان در امر جمع‌آوری و تفکیک زباله توسط شهرداری به همان میزان غيرانسانی است که در شهرداری رژیم در تهران است.
یکی از معلمین یزد در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی ایلنا می‌گوید: «در روزهای پایانی هر سال شاهد به‌کارگیری دانش‌آموزان توسط پیمانکاران شهری بوده‌ام. آنها با به‌کارگیری کودکان می‌کوشند سود خود را بالا ببرند؛ این در حالی انجام می‌شود که اکثریت این کودکان و دانش‌آموزان از خانواده‌های فقیر و کم‌درآمد هستند و دستمزد چند برابر زیر خط فقرِ والدین کارگر آنها باعث می‌شود آنها برای کمک به درآمد خانواده تن به این استثمار بدهند و یگانه فرصت کودکی خود را در کنار اتوبانها و خیابانها در میان دود و هیاهو سپری کنند».(خبرگزاری ایلنا ۱۸فروردین ۹۷)
استثمار کودکان و بکارگیری آنها برای جمع‌آوری زباله و تفکیک آن در شهرداریهای رژیم در شرایطی است در جهان آمار کودکان کار رو به کاهش است، اما در ایران تحت حاکمیت آخوندها وضعیت برعکس و استثمار آنها رو به افزایش است.
استثمار فجیعی که با سوء‌استفاده از وضعیت بد معیشتی خانوداه‌های آنها که آن نیز محصول نظام پلید آخوندی است، در مورد این کودکان معصوم اعمال می‌شود.
کودکانی که به اعتراف رسانه‌ها و مهره‌های حکومتی ناگزیرند در کنار کارگاههای تفکیک زباله شبانه‌روزشان را بگذارنند و در معرض بسیاری از بیماری و حتی تهدیدهای اجتماعی قرار داشته باشند.
سایت حکومتی افکار نیوز ۱۱بهمن ۹۶ در گزارشی در همین رابطه می‌نویسد: «در حال حاضر کودکان بسیاری در محل دپوی زباله‌های شهرداری به‌عنوان نیروی کار ارزان در اختیار پیمانکاران شهرداری هستند... کودکان ۵ساله تا نوجوانان ۱۵ساله در خدمت پیمانکاران شهرداری کار می‌کنند».
خبرگزاری حکومتی ایلنا ۴اردیبهشت ۹۷ نیز در زمینه استثمار کودکان زباله‌گرد می‌نویسد: «انواع مختلفی از کودک کار در ایران شناسایی شده است از دستفروشی گرفته تا کار در مرغداری و کوره آجرپزی. هر کدام از انواع کار کودک دشواریهای خاص خود را داشته و بیگاری محسوب می‌شود، اما یکی از سخت‌ترین انواع کار کودک، زباله‌گردی و تفکیک زباله است».
به گزارش این رسانه حکومتی «کارگاههایی که پیمانکاران شهرداری برای تفکیک زباله استفاده می‌کنند در حاشیه شهر و بدون ابتدایی‌ترین امکانات بهداشتی هستند و کودکان زباله‌گرد در آن در معرض انواع بیماریهای عفونی قرار دارند».
ملاحظه می‌شود که شهرداریهای رژیم در تهران و کلان‌شهرها، به بهانه بکارگیری پیمانکار برای جمع‌آوری زباله، با تشکیل شبکه‌های مافیایی، کودکان کار را به بیگاری گرفته و با وادار کردن آنها در امر تفکیک زباله، آنان را فراتر از حد طاقت انسانی، استثمار می‌کنند.
تردیدی نیست که این جنایت نیز مانند سایر جنایات رژیم آخوندی در حق مردم و کودکان ایرانی از جانب مردم ایران بی‌پاسخ نخواهد ماند. خیزشها و اعتصابات و اعتراضات گسترده و سراسری اقشار مختلف مردم که این روزها جریان دارد، نویدبخش تحقق همین واقعیت است.

«شورشهای نگران‌کننده» «در آستانه انفجار»


سقوط حکومت ولایت فقیه نزدیک است
با گسترش اعتراضات و اعتصابات جدید و با تمام شدن صبر و طاقت اقشار مختلف مردم، فضای انفجاری جامعه به‌گونه‌یی است، که هر آن و در هر مکان این امکان وجود دارد که انبار باروت خشم مردم شعله‌ور شود.
این واقعیتی است انکارناپذیر که رسانه‌ها و مهره‌های رژیم نیز با بیانها و عبارات مختلفی وحشت‌زده نسبت به آن اذعان می‌کنند.
هر کدام از این اعترافات «مردم در آستانه انفجار»، «شورشهای نگران‌کننده» و... معنی تکان‌دهنده‌یی دارد؛ اما وقتی این عبارات را مهره‌ها و رسانه‌های رژیم و گاه حتی بالاترین سردمداران رژیم مطرح می‌کنند، یک کیفیت دیگر است و نشانه آن است که به‌طور واقعی کشور در آستانه انقلاب و یک دگرگونی اساسی و زیرورو کننده است.
علی شکوری راد، عضو سابق مجلس ارتجاع، به صراحت اعتراف می‌کند: «مردم در آستانه انفجار هستند».
او در توضیح این وضعیت به فشارهای طاقت‌فرسای زندگی مردم اشاره می‌کند و اذعان می‌کند که: «آستانه صبر و تحمل مردم کم شده و با کوچک‌ترين ناملايمات جدی‌ترين واکنش را نشان می‌دهند».(سایت حکومتی بهار ۷خرداد ۹۷)
سایت جماران ۶خرداد ۹۷ نیز ضمن اشاره به وضعیت بد معیشتی مردم و فضای انفجاری جامعه نگران «از شورش در نقاطی از کشور است» و «نهادها و مسئولان» را فرامی‌خواند که برای این وضعیت فکر کنند و از « کیان نظام محافظت کنند».
محسن آرمین، از عناصر باند موسوم به اصلاح‌طلب نیز مرحله خطیری را پیش‌بینی می‌کند که دیر یا زود فراخواهد رسید.
او به «بحرانها ومشکلات پیچیده‌‌» اشاره می‌کند که «به‌نحو بی‌سابقه‌‌یی به یکدیگر پیوند خورده‌‌اند» (سایت جماران ۷خرداد ۹۷)
علی صوفی، وزیر سابق تعاون هم با توجه به شرایط انفجاری جامعه و با اشاره به قیام مردم در دیماه ۹۷ اذعان می‌کند که: «نارضایتی عمیق مردم از اوضاع اقتصادی محسوس و در چنین وضعیتی، تحریک مردم توسط هر کسی می‌تواند بار امنیتی بزرگی را به‌وجود بیاورد».(سایت خبر آنلاین ۶خرداد ۹۷)
این اعترافات در زمینه فضای انفجاری جامعه، بر اساس این واقعیت است که تحولات داخلی و اعتراضات اقشار مختلف مردم روز به روز با سمت و سوی سرنگونی نظام شتاب بیشتری می‌گیرد.
آن‌چنان‌که می‌بینم هنوز اعتراضات کشاورزان منطقه شرق اصفهان تمام نشده، مردم کازرون تظاهرات می‌کنند، به فاصله بسیار کمی از تظاهرات مردم کازرون، مردم شاهرود به‌پامی‌خیزند و سپس اعتصاب کامیون‌داران و اعتراضات مردم زاهدان و...
واقعیت موجود(اعتراضات و اعتصابات و خیزشها) در کف خیابانهای شهرهای ایران‌زمین است که این چنین مهره‌هایی که روزی خودشان شکنجه‌گران و سرکوبگران اصلی مردم و فرزندان مبارز و مجاهد آنها در دهه ۶۰ بودند، این‌چنین در اوج وحشت و استیصال با صریح‌ترین بیانها، نگران سرنگونی رژیم هستند.
بر اساس همه این واقعیتها است که سایت حکومتی بهار ۷خرداد ۹۷ شرایط کنونی نظام را «شرایط سخت» می‌خواند و«روزهای سخت آینده» را نیز پیش‌بینی می‌کند و به سردمداران و همه مهره‌های آن تأکید می‌کند: «زمان چندانی باقی نمانده است؛ پس لازم است تا بیشتر از این دیر نشده از گذشته‌ها عبور کنیم».
اما واقعیت این است که اساساً زمانی باقی نمانده است، زیرا گذشته نزدیک به ۴۰ساله این نظام که در برابر چشمان مردم قرار دارد، آن‌چنان جنایت‌بار و سنگین است که تنها مسیر عبور ممکن از آن، سرنگونی تمامیت آن است. همان هدف مقدسی که مردم و مقاومت مردم ایران به آن همت گماشته‌اند.

سپاه پاسداران از سبوی مماشات تا مکافات جنایات

سپاه پاسداران از سبوی مماشات تا مکافات جنایات با رسمیت یافتن و تصویب تروریست بودن سپاه پاسداران از جانب وزارت‌خارجه آمریکا، از امرو...