۱۳۹۷ اردیبهشت ۹, یکشنبه

بازماندن دانش‌آموزان از تحصیل به‌دلیل فقر مالی و فقر آموزشی!

وضعیت آموزش و پرورش تحت حاکمیت آخوندی
معاون آموزش و پرورش دولت آخوند حسن روحانی اعلام کرد ۵۳درصد دلایل خروج کودکان از مدرسه منشأء اقتصادی، حدود ۳۵درصد دلایل اجتماعی و کمتر از ۱۵درصد منشأء فردی و آموزشی دارد.(خبرگزاری ایلنا ۵اردیبهشت ۹۷)
واضح است آمار دانش‌آموزانی که به دلایل اقتصادی یعنی به‌دلیل فقر مالی ترک‌تحصیل می‌کنند بیشتر از این است و طبعا آمار معاون وزارت آموزش و پرورش رژیم کوچک‌نمایی شده است.
به اعتراف معاون وزیر بهداشت دولت روحانی ۳۰درصد مردم ایران گرسنه‌اند و نان برای خوردن ندارند و هیولای فقر و گرسنگی آن‌چنان ایران را می‌بلعد که در حال حاضر بیش از ۸۰درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند، تا جایی‌که به اعتراف یک مهره‌ حکومتی «این خط تا ناکجا‌آباد ادامه دارد».
بنابراین طبیعی است آمار کودکانی که ترک‌تحصیل می‌کنند از آمار اعلام‌شده معاون وزارت آموزش و پرورش بیشتر باشد.
۹سال پیش غلامعلی افروز، رئیس نظام روانشناسی، گفت در نظام آموزش موفق ۹۸درصد از دانش‌آموزان در چرخه آموزشی قرار دارند، اما در ایران تنها حدود ۶۷درصد از دانش‌آموزان در چرخه آموزشی قراردارند.(خبرگزاری ایسنا ۱۱اسفند ۸۸)
در زمینه علت ترک‌تحصیل دانش‌آموزان سایت قدس آنلاین می‌نویسد: «برترین عوامل مشترک در ترک‌تحصیل دانش‌آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی، به‌خصوص در مقطع متوسطه بیانگر این حقیقت است که فقر مالی و فقر انگیزشی بیشترین نقش را داشته است».(سایت قدس آنلاین ۴دی ۹۳)
بعد از عامل فقر مهم‌ترین عامل ترک‌تحصیل دانش‌آموزان، کمبود فضای آموزشی و نامناسب بودن بسیاری از مدارس کشور است. 
در استانهای  سیستان و بلوچستان به‌دلیل فقر مفرط و به علت تبعیضی که حاکمیت فاسد ولایت فقیه برملیت‌های ایران روا می‌دارد، وضعیت اسف‌انگیزتر است به حدی که مهر‌ه‌های رژیم نیز اعتراف می‌کنند این مناطق جزو مناطق محروم کشور هستند.
در منطقه سیستان و بلوچستان اضافه بر این‌که نیمی از کودکان دبستانی از مدرسه بازمی‌مانند بیشتر آنهایی هم که به مدرسه می‌روند پس از مدتی به‌دلیل فقر خانواده و نبودن فضای آموزشی در مقاطع بالاتر تحصیلی از تحصیل بازمی‌مانند.
در حاشیه زاهدان کمبود فضای آموزشی و وضعیت نابهنجار فضای آموزشی موجود به حدی است که «فقط نیمی از ابتدایی‌ها به مدرسه می‌روند».(سایت رویداد ۲۴ - ۸اسفند  ۹۶)
در مورد وضعیت مدارس استان سیستان و بلوچستان سایت حکومتی قدس آنلاین می‌نویسد: «طبق اعلام مسئولان بیش از ۷۰درصد مدارس استان سیستان و بلوچستان به‌خصوص در روستاها غیراستاندارد بوده و دانش‌آموزان در مدارس خشتی، گلی و یا مدارس واگذاری از طرف مردم و سیاه‌چادرها درس می‌خوانند».(سایت قدس آنلاین ۲۹بهمن ۹۶)
در کردستان مشکلات آموزشی و کمبود فضای آموزشی بیداد می‌کند. در این رابطه خبرگزاری راه دانا ۳۰فروردین ۹۷ می‌نویسد: «ادامه تحصیل برای دانش‌آموزان مناطق روستایی چندان آسان نیست؛ دوره ابتدایی با تحصیل در کلاس‌های چندپایه و کمترین امکانات سپری می‌شود. پس از اتمام دوره ابتدایی، ممکن است در روستای محل زندگی دبیرستانی وجود نداشته باشد بنابراین دانش‌آموزان باید کیلومترها آن‌طرف‌تر به دبیرستان روستای مجاور بروند که در سال‌های اخیر با قطع سرویس مدارس، این مسیر پیاده طی می‌شود. سختی‌های تحصیل باعث شده، بسیاری از دانش‌آموزان با اتمام دوره ابتدایی ترک‌تحصیل کنند».
در زمینه فقر والدین و نبودن فضای آموزشی کافی و مناسب در یک منطقه خوزستان خبرگزاری حکومتی شفقتنا۳۰فروردین ۹۷ می‌نویسد: «پدرانشان کار و بار ندارند و آنها هم فرصت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر از ششم ابتدایی را. دختران تا ششم ابتدایی درس می‌خوانند آن هم در کلاس‌های مختلط با پسران. از آنجا به بعد همه چیز متوقف می‌شود».
در میان دختران آمار ترک‌تحصیل آن‌چنان بالا است که رسانه‌ها و مهره‌های رژیم ناگزیر شده‌اند به این واقعیت تلخ اعتراف کنند.
عامل اصلی ترک‌تحصیل آنها نیز فقر مفرط خانواده‌ها و عوامل دیگری نظیر مشکلات زیرساختی در آموزش و پرورش، اختصاص ندادن بودجه کافی توسط دولت ضدمردمی است که وضعیت را بحرانی کرده است.
و...
سایت حکومتی قدس آنلاین ۲۹بهمن ۹۶ می‌نویسد: «مشکلات آموزش ‌و پرورش در کشور مانند امید به پایان ترک‌تحصیل زودرس دانش‌آموزان، رفع کمبودهای نظام آموزشی از نبودن فضای آموزشی و معلم گرفته تا کلاس‌های درس ایمن و امکانات ساده آموزشی از دهه‌های گذشته به‌طور منظم بازتولید شده و حتی به‌نظر می‌رسد امیدی برای تمام شدن آنها وجود ندارد».
این وضعیت نتیجه قریب ۴۰سال سرکوب و غارت اموال مردم ایران توسط این نظام ضدایرانی و ضدبشری است.

زمستان یورت آزاد شهر، معدنی با ۴۴فریاد زنده به گور


کارگر معدن یورت
هیولای حریص زغال سنگ با ۴۴انسان زنده به گور در کام، هنوز قربانی می‌طلبد.
 این است تعریف زمستان یورت آزاد شهر، معدنی که دل هر ایرانی به درد آورد و وجدانهای حساس را تکان داد.
کام هنوز گشوده هیولای مرگ در معدن زمستان یورت آزاد شهر

انفجار در معدن زمستان یورت آزاد شهر

زمستان یورت آزاد شهر یکی از معادن زغال سنگ ایران است که در ۱۴کیلومتری شهرستان آزادشهر، در استان گلستان قرار دارد.  شاید اگر نبود انفجاری که در چهارشنبه ۱۳اردیبهشت96 در معدن سنگ یورت رخ داد، هیچگاهکسی با خبر نمی‌شد که در این معدن چه می‌گذرد. شاید هیچگاه کسی نمی‌دانست که کارگران شاغل در آن در چه وضعیتی قرار دارند و چگونه برای گذران زندگی خود ناچارند در فلاکت‌بارترین شرایط به کاری پرمشقتبپردازند. شاید کسی نمی‌دانست کارگران این معدن مخوف، برای روزی 16ساعت کار طاقت‌فرسا در هوای آلوده و مشحون از گاز متان، فقط ۷هزار تومان دریافت می‌کردند و برخی از آنها از ۶ماه تا یک‌سال حقوق عقب‌افتاده دارند. شاید کسی پی‌ نمی‌برد که بسیاری از این کارگران از بیمه حوادث و درمانی برخوردار نیستند. شاید هوطنانایرانی و افکار عمومی باخبر نمی‌شدند که معادن ایران فاقد هر نوع استانداردهای ایمنی هستند و کارفرما تنها به تحصیل سود می‌اندیشد و جان کارگران برای او مهم نیست.
آن روز، همه شرایط برای انفجار معدن فراهم شده بود، فقط کافی بود جرقه‌یی ناگهانی به‌زند و این بشکهٔ باروت را منفجر کند. جرقه به‌سادگی تولید شد.

 
ساعت ۱۱۳۰روز ۱۳اردیبهشت۹۶
فضای داخل یکی از تونل‌ها که بیش از یک راه خروج نداشت، مملو از گاز مونواکسید کربن و متان شده بود. موتور دیزل معدن از کار افتاد. کارگران با یک دستگاه باطری می‌خواستند موتور دیزل کشندهٔ لوکوموتیو و واگن را روشن کنند، جرقة ناشی از اتصال کابل ناگهان تونل یکطرفه را با انفجار کشاند و کارگران در عمق ۱۳۰۰متری زمین زنده به گور شدند و دولت حسن روحانی نخواست و نتوانست کاری از پیش ببرد و کارگران زحمتکش در میان آه و حسرت و ضجه‌های جانخراش خانواده‌های داغدارشان برای همیشه با زندگی وداع کردند. 

کارگران قربانیان شرایط غیراستاندارد ایمنی در معدن زمستان یورت

معدن زمستان یورت، زخمی هنوز باز

طبق اظهارات علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار بود این معدن به مدت دست کم ۶ماه تعطیل باشد تا در ایمنی آن تجدیدنظر شود.
اگر این اتفاق در یک کشور دیگر می‌افتاد تمام وزرای کابینه و دولت استعفا می‌دادند. یک سال بعد از این فاجعهٔجانگداز، تیم حقیقت‌یاب ادعایی کمیسیون صنایع و معادن مجلس، یک گزارش اولیه به مجلس ارتجاع ارائه داد و گفت علل دقیق فنی حادثه هنوز مشخص نشده و رئیس کل دادگستری استان گلستان هم اعلام کرد، بر اساس این گزارش، مقصر حادثه کارفرما بوده است. کدام کارفرما؟ معدن متعلق به کیست؟ چه کسی باید مجازات شود؟ معلوم نبود. البته از پیش معلوم بود زیرا بر اساس سندی که از گزارش هیئت مدیرهٔ معدن یورت منتشر شده، سه نفر از پنج سهامدار معدن زغال سنگ زمستان یورت وابسته به «گروه مالی مهر اقتصاد» و از وابستگان نهاد بسیج مستضعفان هستند. یعنی خلاصه‌اش سر نخ ماجرا به آقازاده‌ها و دم‌کلفت‌های نظام برمی‌گردد و کسی نباید پا روی دمشان بگذارد.

نگاه کارگر معدن زمستان یورت ـ کتابی از دردهای نهفته



معدن زمستان یورت یک سال بعد

 ۴۴تن از کارگران شریف و زحمتکش میهنمان زنده به گور شدند. ۴۴خانواده نان‌آور خود را از دست دادند. حال بعد از یک‌سال ماجرا را بازبینی می‌کنیم ببینیم چه تحولی در معدن زمستان یورت آزاد شهر رخ داده است.
بنا‌به گزارشات شاهدان، وضعیت معدن هیچ تغییری نکرده است. باز دوباره باید کارگران از کلة سحر در دهان گشوده معدن فرو به‌روند و شامگاهان با بدن‌هایی کوفته،  چهره‌هایی عرق کرده و غرق در غبار زغال، سرفه‌کنان از آن بیرون بیاید و به این دلخوش باشند که یک روز دیگر از زندگی آنها سپری شده و هنوز زنده‌اند.
قرار بود معدن دست‌کم ۶ماه بعد بازگشایی شود و طی این مدت بازنگری اساسی در زیرساخت‌های آن به‌لحاظ ایمنی انجام گردد ولی معدن فقط ۲۰روز تعطیل بود و دوباره باز شد و آش همان آش و کاسه همان کاسه. این در حالی بود که خاطرات سنگین معدنچیان زنده به گور هنوز روز اذهان همقطاران‌شان و نیز خانواده‌های سیاه‌پوش سنگینی می‌کرد و می‌کند. تلخ‌ترین قسمت ماجرا این است که هنوز بسیاری از کارگران بخشی از حقوقعقب‌افتادهٔ خود را وصول نکرده‌اند.

کارگران زحمتکش معدن باید ۳۰۰الی ۴۵۰هزار تومان بپردازند تا برای خودشان چراغ مخصوص جهت کار در معدن تهیه کنند. کاسکت ایمنی، ماسک، لباس کار و چکمه نیز چنین وضعیتی دارند. وقتی اعتراض می‌کنند، به آنها پاسخ می‌دهند: «می‌توانید از فردا سر کار نیایید».
آری، شاید اگر آن انفجار نبود، کسی از شکوائیه‌ها و درد دل‌های کارگران محروم میهنمان در معدن زمستان یورت آزاد شهر گلستان باخبر نمی‌شد. آن انفجار محصول بی‌اعتنایی به بغض‌ها و خشم‌های فروخورده بود و هنوز نیز در کمین است، اما این بار نباید گذاشت جان کارگران شرافتمند میهنمان را در اعماق فراموش شده زمین بگیرد. نباید گذاشت کودکان آنها بی‌سرپرست بمانند و برای به دست آوردن نان شب، حیثیت و ‌آبروی خود را به فروش بگذارند.

خانواده‌های سیاه‌پوش کارگران معدن زمستان یورت

این حکومت نه می‌خواهد و نه می‌تواند خواسته‌ها کارگران را برآورده کند. در سالگرد فاجعهٔ انفجار معدن زمستان یورت آزاد شهر، تنها راه کار برای پیشگیری از انفجار بعدی این معدن و سایر معادن ایران پیوستن کارگران به نبض تپندهٔ مقاومت و فوران خشم عمومی  است که اینک در گوشه گوشهٔ میهن اسیر می‌رود تا با انفجار بزرگ خویش دودمان این رژیم را بر باد دهد.
***
در عید جهانی کارگران، با دلی امیدوار و دیدگانی اشکبار یاد کارگران جان‌باخته در معدن زمستان یورت آزاد شهر را گرامی می‌داریم و نامشان را با شاخه‌یی از گل سرخ، به بزرگداشت می‌نشینیم.

مردم ایران در جستجوی آب

بحران آب در ایران
ایران در حال سوختن است و بحران آب به‌گفته مقامات رژیم به یکی از ۶ابر چالش کشور تبدیل شده‌ است.
اما ابعاد این بحران تا چه حد است و تا کجا رشد کرده است؟ روز ۳اردیبهشت ۹۷ تلویزیون شبکه خبر رژیم گفت: «۱۰۷شهر در وضع قرمز تنش آبی؛ معاون نظارت بر بهره‌برداری آبفا گفت ۳۳۴شهر کشور در معرض تنش آبی قرار دارند که ۱۰۷شهر در وضع قرمز می‌باشد. در این فهرست نام ۶شهر بزرگ اصفهان، شیراز، بندرعباس، بوشهر، کرمان و مشهد به‌چشم می‌خورند».
رضا اردکانیان، وزیر نیروی دولت روحانی، در خصوص وضعیت تنش آبی در سال ۹۷ گفت: «در تابستان سال جاری پیش‌بینی می‌شود ۳۳۴شهر با جمعیت حدود ۳۵میلیون نفر در معرض تنش آبی قرار بگیرند».(خبرگزاری  حکومتی تسنیم ۲اردیبهشت ۱۳۹۷)
عیسی کلانتری، رئیس محیط‌زیست، در مورد خشکسالی گفته بود: «این موضوع به‌معنای آن است که اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ۷۰درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰میلیون نفر برای زنده‌ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند. از حدود ۲۰۰میلیارد مترمکعب آب‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شیرین زیرزمینی بالای ۱۵۰میلیارد آن مصرف شده و اگر با این ترتیب پیش رویم نسل بعد هیچ ذخیره آبی نخواهد داشت. علاوه بر آب‌های زیرزمینی آبهای تجدیدپذیر هم تماماً مصرف می‌شود».(خبر آنلاین ۳شهریور ۱۳۹۶)
طبق آمار وزارت نیرو، آب مصرفی ایران در سال حدود ۹۷میلیارد متر‌مکعب است. در حالی که کل آب‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یزیرزمینی و جاری ۸۸میلیارد متر‌مکعب است یعنی حدود ۱۱۰درصد آب‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تجدیدپذیر مصرف می‌شود. این یعنی فاجعه‌‌یی هولناک.
در حالی‌که هیچ کشوری حق ندارد بیش از ۴۰درصد از آبهای تجدیدپذیر را مصرف کند.

دلایل ایجاد ابرچالش آب چیست؟
در ایران حداقل  ۷۰درصد آب صرف کشاورزی می‌شود، ۲۲درصد صرف صنایع می‌شود. از آنجا که رژیم آخوندی در عقب نگه‌داشتن جامعه ایران، رکوردهای ویژه‌یی از خود بر جای گذاشته در زمینه کشاورزی ایران هنوز هم آن راغرقابی نگاهداشته و به شیوه مادها مزارع آبیاری می‌‌شود، در بخش کشاورزی بیش از ۸۰درصد منابع آب به‌دلیل بهره نبردن از تکنولوژی‌های پیشرفته آبیاری هدر می‌رود.(باشگاه خبرنگاران جوان ۳۱اریبهشت ۹۳)
یعنی حداقل ۵۴میلیارد متر‌مکعب آب نابود می‌شود، اما حتی محصول تولیدشده هم تماماً ضرر می‌باشد.
در نمونه‌های تولید گندم، هندوانه، سیب درختی، سیب‌زمینی و مابقی محصولات آب‌بر بر اساس برآورد کارشناسان به‌دلیل همین نوع آبیاری قدیمی هزینه تولید شده آنان چند برابر قیمت جهانی این محصولات است. یعنی به جای گذار از کشاورزی عصر مادها به کشاورزی مدرن و مکانیزه آب‌های کشور را به اسم خودکفایی نابود کرده‌اند.
عامل بعدی سدسازی است، پیش از انقلاب در ایران فقط ۳۰سد بوده است اما الآن از ۶۴۷سد کوچک و بزرگ در ایران بهره‌برداری می‌شود و ۶۸۳سد دیگر در مرحله اجرا یا مطالعه قرار دارند.
 سدسازیهای بی‌رویه، ضربات مهلکی به منابع آبی کشور وارد کرده‌‌اند و آنها را بلعیده‌اند. سدسازی‌ها فقط درآمدزایی بسیاری برای سپاه پاسداران در مراحل طراحی، اجرا و بهره‌برداری داشته و دارد.
از طرف دیگر آب این سدها از جمله برای صنایع نظامی و صنایعی که در دست سپاه و ارگانهای این رژیم هستند مصرف می‌شود. به‌عنوان مثال مطابق آمار آبفای اصفهان، کارخانه فولاد مبارکه به‌عنوان بزرگ‌ترین کارخانه فولاد ایران، ۲۷میلیون متر‌مکعب آب مصرف کرده است. در حالی که آب مصرفی کل شهر اصفهان ۴۷۶میلیون متر‌مکعب بوده است.
 این کارخانه که متعلق به آستان قدس و بسیج می‌باشد، ۶درصد آب مصرفی اصفهان،‌ آب مصرف می‌کند.
کارخانه‌های دیگر آب‌بَر که در اصفهان هستند عبارتند‌ از: ذوب‌آهن، پتروشیمی، پالایشگاه، لوله‌سازی و نساجی. این صنایع از واحدهای پرمصرف آب به‌شمار می‌روند که محل احداث آنها به‌کلی غلط می‌باشد.
حفر چاهها عامل دیگر نابودی ذخایر آبی کشور است. حفر ۷۵۴هزار حلقه چاه که  ۳۰۱هزار حلقه‌ٔ آن غيرمجاز بوده نقش اساسی در نابودی آب‌های زیرزمینی داشته است، در حالی‌که در سال ۵۷ در ایران فقط ۳۶هزار حلقه چاه بوده است، با وجود افزایش ۲برابری جمعیت اما تعداد چاهها نزدیک به ۲۰برابر افزایش پیدا کرده است، این اقدام نیز تماماً به‌دلیل رشوه‌خواری و فساد گسترده کارگزاران رژیم در دادن مجوزهای غیرقانونی به خودیها و به‌خصوص حفاریهای سپاه پاسداران برای غارت آبهای زیر زمینی و تجدید‌ناپذیر ایران بوده است.
رژیم آخوندی تلاش می‌‌کند افزایش جمعیت و مصارف خانگی را عامل کمبود آب نشان بدهد و بر کاهش مصرف خانگی پافشاری می‌کند، یعنی مردم را مقصر جلوه می‌دهد. هم‌چنین به این بهانه قیمت آب را بالا می‌برد، اما آیا به‌راستی مصارف خانگی عامل این بحران آب است؟
به گفته شبکه خبر رژیم در ۴اریبهشت ۹۷ میانگین شاخص مصرف خانگی آب ۱۵۰ تا ۱۶۰لیتر است که طبق شاخصهای بین‌المللی در صورت کاهش این میزان تا ۱۱۰لیتر کیفیت زندگی مردم تغییری نخواهد کرد.
اما اگر مصرف خانگی را نه به ۱۱۰لیتر بلکه به صفر کاهش دهیم، آیا مشکل بحران آب حل خواهد شد؟ با یک محاسبه پاسخ این سؤال روشن خواهد شد.
جمعیت ایران ۸۱میلیون نفر می‌باشد، در بالاترین حد، سهم مصرف هر فرد ۱۶۰لیتر آب در شبانه روز می‌‌باشد، در نتیجه مصرف سالانه خانگی آب در ایران ۴میلیارد و ۷۵۰میلیون متر‌مکعب می‌باشد، با توجه به این‌که در ایران سالانه ۹۷میلیارد مترمکعب آب مصرف می‌شود سهم مصارف خانگی کمتر از ۵درصد آن می‌باشد. که قطعاً ۵درصد در این بحران نقش چندانی نمی‌تواند داشته باشد.
در نتیجه این رژیم با سدسازیهای بی‌رویه، با نابودی جنگل‌ها و تالاب‌ها برای سدسازی، کشاورزی به‌شدت عقب افتاده، دزدیدن آب و انتقال آن به صنایع نظامی و صنایع تحت کنترل سپاه پاسداران، حفر بی‌رویه چاه و... منابع آبی کشور را نابود کرده و ایران‌زمین را وارد تنش و بحران کم‌سابقه آب در بسیاری از استانها کرده است.

زالوهای سیری ناپذیر

زالوهای سیری ناپذیر
واقعیت این است که استثمار کارگران در تمامی کشورها و در طول تاریخ همواره بوده و هست، این پدیده یعنی استثمار کارگران به‌خصوص در دوران سرمایه‌داری و گذار آن از تولید کارگاهی به صنعت ماشینی و تولید انبوه به‌صورت سیستماتیک و روتین درآمده و شدت بیشتری یافت.
در تمام پروسه سرمایه‌داری تاکنون همواره کارفرما یا سرمایه‌دار و یا کمپانیهای مربوطه قسمت اعظم ارزش اضافی را که کارگر تولید کرده به هر میزان که می‌توانستند تصاحب کرده و سهم ناچیزی از ارزشی را که کارگران به‌صورت کالا تولید می‌کردند به کارگر می‌دادند.
نکته قابل‌توجه این‌که این روال در نظام آخوندی کاملاً متفاوت است، به این معنی که تنظیم نظام آخوندی با مقوله کار و کارگر نه یک روش کلاسیک و تعریف‌شده مثل سایر کشورها بلکه اساساً با تمامی کشورهای جهان تفاوت دارد، همان‌طور که نحوه سرکوب مخالفان و نادیده گرفتن حقوق زنان و سرکوب و تحقیر شخصیت جوانان و...
در مورد حق و حقوق کارگر هم به همین ترتیب اولاً حقوقی که برای کارگران در نظر می‌گیرد بسیار پایین‌تر از حداقل حاصل و دسترنج کارگران بوده و ثانیا همین میزان را نیز به کارگر نمی‌دهد، موارد زیادی داریم که به کارگران از ۳ماه تا ۲سال حقوق و مزایا و عیدی که حق قانونی آنهاست را ندادند. این نوع خوردن حق کارگران را که هیچ نمونه‌‌یی در دنیا ندارد، به روال کشورهای دیگر هرگز استثمار نمی‌گویند بلکه مناسب‌ترین واژه همان غارت و چپاول وحشیانه است. عجیب‌تر این‌که کارگر حق اعتراض به چپاول حاصل عمر و دسترنج خود را ندارد.
مناعت طبع ایرانی جماعت به‌طور سنتی  طوری بود که خانواده‌ها سعی می‌کردند که در و همسایه و آشنایان از مشکلات و به‌خصوص فقر مادی آنها مطلع نباشند، ولی اکنون  آن‌قدر فشار و کمبودهای معیشتی زیاد شده که کارگران به‌رغم غرور و غیرتشان پلاکارد «گرسنه‌ایم، گرسنه» و «سفره‌هایمان خالی است» و « نان نداریم»  را بلند می‌کنند. ستم و اجحاف حکومت و بی‌توجهی به خواسته‌های بر حق و حداقل آنها آن‌قدر زیاد شده که همسران و کودکان کارگران نیز به صف معترضان پیوسته‌اند. به برخی آمار و اعترافات خود رژیم در این رابطه توجه کنید:
سال ۱۳۹۶ حداقل دستمزد ۹۳۰هزار تومان هزینه زندگی ۲میلیون ۶۴۸هزار تومان
«وزیر کار اعلام کرده است که با احتساب ورود فقط ۵نفر بیکار در هر دقیقه باید گفت ساعتی ۳۰۰نفر به جمعیت بیکاران افزوده می‌شود».(خبرگزاری حکومتی تسنیم - ۲۳آبان ۹۵)
«بر اساس محاسبات دقیق و علمی، خط فقر مطلق برای یک خانواده ۴نفره شهری حدود ۴میلیون تومان است و با این مبنا ۳۳درصد - ۲۶میلیون نفر - جمعیت کشور دچار فقر مطلق و ۶درصد زیر خط گرسنگی هستند».(خبرگزاری ایسنا - ۱۸فروردین ۹۷)
و این هم میزان غارت و چپاول کارگران ایران در سال 96:
اگر اختلاف حداقل دستمزد و هزینه خانوار کارگری را حساب کنیم، یعنی مابه‌التفاوت دستمزد ۹۳۰هزار تومان با هزینه محاسبه‌شده ۲میلیون و ۶۴۸هزار تومانی، ۱میلیون و ۷۱۸هزار تومان می‌شود. این عدد اگر ضربدر ۱۲میلیون کارگر حداقل‌بگیر در سال ۹۶بشود، رقمی معادل ۲۰هزار و ۶۱۶میلیارد تومان می‌شود. با توجه به این‌که هر دلار در سال ۹۶ متوسط ۳۸۰۰تومان بود، رقمی معادل ۵میلیارد و ۴۲۵میلیون و ۶۳۱هزار و ۵۷دلار فقط از این بخش از حقوق کارگران غارت شده است.
به این می‌گویند کارد به استخوان رسیدن از شدت فقر و فاقه، به همین دلیل است که به‌رغم سرکوب و وحشی‌گریهای رژیم و مزدورانش روند جنبش کارگری و اعتراضات و اعتصابات سیر صعودی داشته و در آینده به‌لحاظ کمی و کیفی رشد و ارتقا خواهد یافت.
به‌طور مثال در سال ۹۶، بیش از ۵۷۶۰حرکت اعتراضی به ثبت رسیده است که از این میان کارگران با ۱۹۸۵حرکت اعتراضی بیشترین و گسترده‌ترین قشر اجتماعی بودند که در برابر غارتگری رژیم ولایت فقیه تجمع، اعتصاب و تحصن داشتند.
بنابراین وظیفه مبرم ما در این ایام این است که با گرامی‌داشت روز جهانی کارگر، حرکتهای اعتراضی و خیزش‌برای حقوق پایمال شده را گسترش دهیم.
با همبستگی و حمایت از اعتراضات و خواستهای عادلانه همه کارگران و زحمتکشان در تمام ایران به استقبال عید جهانی کارگران رفته و کانونهای شورشی را برای گسترش قیام با  شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه ـ زنده باد ارتش آزادی» گسترش دهیم.

«دایره برجام تنگ‌تر می‌شود»


حلقه برجام تنگ‌تر می‌شود!
پس  از سفر ماکرون شاهد سفر کوتاه مرکل، صدراعظم آلمان، به آمریکا بودیم، آن‌چه از نتایج این دیدار در دست است، حاکی از آن است که تغییری در معادله برجام به وجود نیامده است.
دونالد ترامپ با تأکید بیشتری گفته است ما باید تضمین کنیم که رژیم نزدیک به یک سلاح هسته‌یی نشود.
آنگلا مرکل هم گفته است که برجام هر چیزی هست جز یک توافق کامل و مشکلات ما با ایران را حل نمی‌کند. این تحولات و سمت و سوی آنها موجب وحشت بیش‌از‌پیش در میان مهر‌ها و سردمداران حاکمیت آخوندی شده است.
علی خرم، دیپلومات سابق رژیم، به مقامات نظام هشدار می‌دهد که در رابطه با این شرایط «سخنان تندی بر زبان نیاورند» زیرا «کشورداری با حرف‌های تند زدن سنخیتی ندارد، بلکه در جامعه بین‌المللی باید همه عوامل را در نظر گرفت تا هر خطری که امنیت کشور را تهدید می‌کند با کم‌ترین هزینه خنثی کرد. آن‌چه که دیپلوماسی انجام می‌دهد این است که از درجه التهاب در روابط ایران با کشورهای منطقه و جامعه بین‌المللی بکاهد و مانع از نقض پیمان آمريکا در توافق برجام شود».
روزنامه جهان صنعت وابسته به باند روحانی ۸اردیبهشت، «دایره برجام» را در حال «تنگ‌تر شدن» می‌داند، و شرایط کنونی در رابطه با برجام و آینده آن را «دور از نتایج راهبر‌دی و مطلوب»‌ دولت روحانی و حاکمیت دانسته، و در تشریح این شرایط می‌نویسد: «به واقع ورود ۲عنصر ستیزه‌جو چون پمپئو و بولتون را باید میخی بر تابوت معامله هسته‌یی با ایران دانست. این هر دو محققا مخالف ابتکارات اروپا هستند و به احتمال زیاد هیچ‌یک از پیشنهادات آینده اروپا در حفظ برجام را تأیید نخواهند کرد.
حال با شرایطی که در مواضع اعلامی ترامپ و هم‌چنین اقدامات بدون نتیجه اروپا و هم‌چنین تغییر در راهبرد برجامی ایران مشاهده می‌شود، می‌توان گفت که آینده برجام بسیار بغرنج و دور از نتایج راهبردی و مطلوب است».
مهدی مطهر‌نیا، یکی از عناصر باند روحانی، وضعیت فعلی برجام را وضعیتی در «برزخ» می‌داند، که در این برزخدونالد ترامپ «ایران را تحریک می‌کند تا از برجام خارج شود و خارج شدن ایران در برجام را به‌عنوان بهانه‌یی برای به راه‌انداختن اجماع بین‌المللی علیه ایران تلقی کرده و روی آن تبلیغ کند». هم‌چنان‌که «در مذاکرات هفته  گذشته با ماکرون نیز همین مسیر را پی گرفت که یا با طرح اصلاح در برجام ایران را تحریک به خروج از برجام کند یا تحت عنوان هم‌سویی با اروپا، برجام را در حالت برزخ قرار دهد».
حمیدرضا آصفی، دیپلومات سابق نیز ادامه وضعیت موجود را «چندان به مصلحت»‌ نظام نمی‌داند. زیرا این شرایط «از یک طرف شرکتها و کشورهای خارجی را برای کار با ایران بلاتکلیف نگه‌داشته، فضای داخل نیز در حالت صبر و انتظار قرار گرفته است».
نتیجه‌گیری آصفی از وضع موجود این است «با کمال تأسف اروپا برای حذف برجام روزبه‌روز درصدد همراهی با آمریکا در سایر حوزه‌هاست و آن‌چنان که رئیس‌جمهور محترم اعلام کرد آنها با هزینه ایران درصدد راضی نگاه داشتن آمریکا هستند».
این مهره وابسته باند روحانی توصیه‌اش به حاکمیت این است که در این شرایط دست از پا خطا نکند بلکه «باید با تدبیر و هوشیاری عمل کرد» تا در فرصت باقی‌مانده «با یک دیپلوماسی مذاکراتی بسیار فشرده عواقب فروپاشی برجام به طرف‌های اروپایی گوشزد شود».
با این‌که دایره برجام تنگ می‌شود و در این زمینه نیز حکومت آخوندی به تنگنا افتاده است، در حال حاضر راه‌کار عملی مشخصی برای خروج از تنگنای برجام برای آن مشخص نیست.
هم‌چنان که در اظهارات این مهر‌ها هم دیده می‌شود تنها راه‌کاری که آنها به مصلحت می‌دانند این است که حکومت دست‌به‌عصا راه رفته و سیاست صبر و انتظار پیشه کند.
آنها به این دلیل اتخاذ این سیاست را توصیه می‌کنند که فی الواقع نظام در یک بن‌بست گرفتار شده است که در آن نه راه پیش دارد و نه راه پس.

کارگر، صدایی که شنیده نمی‌شود...

کارگر؛ صدایی که شنیده نمی‌شود...
بار دیگر کارگران ایران در آستانه ۱۱اردیبهشت(۱مه ۲۰۱۸)، روز جهانی کارگر، از حق برپایی تظاهرات و گردهمایی در ایران محروم هستند. هم‌چنان، کارگران ایران نمی‌توانند در روز جهانی کارگر و در دفاع از مطالبات و خواسته‌هایشان، مانند دیگر همتایان خود در سراسر جهان، گردهم بیایند.

مطالبات کارگران، به‌دلیل وخامت اوضاع اقتصادی افزایش پیدا کرده و مسلماً با این وضع، کارگران اولین قشری هستند که به‌عنوان موتورهای اصلی اقتصاد و صنعت جامعه متحمل بیشترین ضرر‌ها می‌شوند. این موضوع در تمام جوامع یکسان است اما در ایران این قضیه حادتر است.
دولت باید کار را برای کارفرما تسهیل کنند؛ تأمین نقدینگی و مواد اولیه، تجهیز کارگاه‌ها، نظارت بر کیفیت کالاهای صادراتی جهت جلوگیری از بدنامی، فراهم کردن زمینه‌ٔ صادرات و حمایت از کارفرما در مقابله با مشتری خارجی از جمله کمک‌هایی است که جهت رونق اقتصادی می‌تواند انجام گردد. البته اینها مانند خانه‌دار شدن کارگران، در حد رویا باقی‌می‌ماند؛ چرا که خانه از پای‌بست ویران است و سیستم دولتی به جای انجام این مهم، فقط به فکر واردات کالاهایی از قبیل مسواک و... است!
نیم‌نگاهی به گوشه‌یی از وضعیت حقوقی و معیشتی کارگران در ۵سال اخیر نشان می‌دهد که جامعه کارگری ایران یکی از سخت‌ترین دورانهایش را سپری می‌کند. کارگران ایران در چند سال اخیر تبدیل به «آسیب‌پذیر‌ترینقشر جامعه ایران» شده‌اند.
این سوءمدیریتها و عدم مسئولیت‌پذیری‌ها به این خاطر است که حق کار ادا نمی‌شود. هر کس هر کجا هست، باید کیفیّت کار را بالا ببرد. به‌عنوان مثال اگر یک استاد برای تدریس وقت نگذارد و با مطالعه خودش را آماده نکند، حقّ کار را ادا نکرده است و یا اگر یک مدیر یا وزیر یا نماینده مجلس خودش را وقف کارش نکند و وقتش و نیرویش را صرف کارش نکند، حقّ کار را ادا نکرده است. به عبارت دیگر هر کس هر مسئولیتی که قبول می‌کند باید با همه وجود دنبالش باشد و زمان را صرف امور شخصی نکند.
در حال حاضر بسیاری از کارگرانی که در واحدهای کوچک تولیدی و صنعتی کار می‌کنند، کارشان را از دست داده‌اند اما به‌دلیل عدم ثبت این شرکتها در فهرست صنف کارفرمایان، آمار دقیقی از این کارگران در دست نیست. دلیل اصلی بیکاری و اخراج کارگران در ایران را عدم‌حمایت از تولیدات داخلی می‌دانند. در واقع اصلی‌ترینخواسته کارگران از دولت خاتمه دادن هجمه به تولیدات ملی کشور با افزایش واردات است. چرا که اگر توانایی ساخت جنسی در داخل هم وجود داشته باشد، هستند افرادی که با فشار، رشوه، تهدید، جنایت و... جلوی آن را می‌گیرند یا طرف را پشیمان می‌کنند تا خودشان سودهای کلان به جیب بزنند.

اخراج، تعدیل و بیکاری کارگران تنها بخشی از مشکلات کارگرانی است که حق اعتراض نسبت به زیر پا گذاشته شدن حقوقشان را پیدا نمی‌کنند، در صورت کوچک‌ترین مخالفت با کارفرما کارشان را از دست خواهند داد و پناه بردن به اصناف و سندیکاهای کارگری دردی از آنها دوا نخواهد کرد.
وضعیت کارگران در ایران از جوانب مختلف طی سالیان اخیر رو به قهقرا داشته و تبدیل به یک بحران جدی گردیده است. از نقطه‌نظر اقتصادی، دغدغه کارگران، بیکاری چندمیلیونی از یک‌سو و دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر از سوی دیگر است. به‌طوری‌که بسیاری از نیازهای انسانی نظیر تغذیه سالم و مقوی، آموزش، بهداشت، مسافرت و… برای کارگران تبدیل به کالاهایی لوکس و دست‌نیافتنی شده است. در مورد نیازهای اساسی نظیر خوراک و پوشاک، خانواده‌های کارگری مجبورند محدودیتهای زجرآور را تحمل کنند. دولت برای تعیین دستمزد کارگران حتی حاضر به رعایت قانون کار که تأکید دارد حداقل دستمزد باید نیازهای یک خانواده را برآورده کند، نیست.
سطح ایمنی و بهداشت کار بسیار پایین است و عدم رعایت ایمنی در کارگاههای صنعتی و ساختمانی، کارگران را به کام مرگ می‌برد. حوادثی نظیر آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو و ریزش معدن زمستان یورت که منجر به کشته شدن ۴۳تن از معدنچیان شد، تنها نمونه‌هایی از حوادثی است که رخ داده است.
این در حالی است که دستمزدهای کارگران ماهها معوق می‌شود و زندگی فقیرانه کارگران را با تباهی مواجه ساخته است. روند معوق‌شدن دستمزد کارگران نسبت به سال‌های گذشته متأسفانه رشد قابل‌توجهی دارد.
مجموع این حوادث، سیل بی‌رویه واردات، عدم مدیریت صحیح منابع و مسائلی از این قبیل در قالب تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ بروز پیدا کرد و شاهد اعتراضات شدید مردم به ساختار مدیریتی و بی‌عدالتی بودیم. در سال گذشته نیز شاهد تجمعات مختلف کارگری در اکثر بخشهای صنعتی و خدماتی و دولتی در نقاط مختلف بوده و شاهد حضور خانواده‌های آنان نیز بودیم.
با همه این مشکلات و معضلات، باید روز جهانی کارگر را یک روز مؤثر در آینده رژیم دانست، چرا که اگر کارگران متحد و همدل و یکصدا مطالباتشان را فریاد بزنند، می‌توان به آینده امیدوار بود و با امید زندگی کرد.
سلام بر کارگر. به امید آزادی. درود بر آزادی‌خواهان.

چرا حقوق کارگران پرداخت نمی شود؟

حقوق کارگران ...
روز جهانی کارگر از راه رسید. کارگران ایران فریاد می‌کشند: ۱۲ماه حقوق نگرفته‌ایم. زن و بچه‌مان گرسنه‌اند. با چه زبانی بگیم: گرسنه‌ایم گرسنه!
اولین سؤال این است:‌ حقوق این کارگران محروم و ستمدیده کجاست و چرا رژیم غارتگر آخوندی حقوق آنها را نمی‌پردازد؟
جواب کوتاه، ساده و روشن - و البته دردناک و خائنانه- از زبان رئیس‌جمهور همین نظام یعنی آخوند حسن روحانی:
«در سخت ترین شرایط اقتصادی، دولت ایران به عراق کمک کرد. چه کسی پول تمام سلاحی که عراق نیاز داشت، تأمین کرد؟ پول نیازهای سوریه را در شرایط تحریم چه کسی تأمین کرد؟ حقوق و سلاح آنها را چه کسی تأمین می‌کند؟ پول موشک ها را دولت و وزارت دفاع دادند. (آخوند روحانی- خبرگزاری حکومتی ایرنا- ۲۰تیر ۹۶)
پس معلوم شد که دیکتاتوری آخوندی چرا حقوق و دستمزد کارگران را نمی‌پردازد. این را که به صراحت خود رئیس‌جمهور همین رژیم دارد می‌گوید. همان رژیمی که شیره جان کارگران را می‌کشد، اما حاضر نیست حتی دسترنج بخور و نمیر کارگر را بپردازد. چرا؟ چون باید با پول و حقوق آن کارگر موشک تهیه می‌کند و به سوریه و بشار اسد بدهد تا او هم مردم خودش را  و با سلاحهای شیمیایی قتل‌عامکند. پس مردم و کارگران گرسنه و خشمگین شهرهای سراسر ایران حق دارند شعار بدهند: سوریه را رها کن، فکری به‌حال ما کن. حق دارند شعار بدهند:‌ دشمن ما همین جاست، الکی میگن آمریکاست.
آخر در کشورهای دیگر دنیا کارگران تظاهرات می‌کنند و دست به اعتراض و اعتصاب می‌زنند تا حقوق‌ ودستمزدشان بیشتر شود، اما در ایران تحت اشغال آخوندهای غارتگر و پاسداران جنایتکار، کارگران مظلوم تظاهرات می‌کنند برای این‌که ۱۲ماه و حتی بیشتر از ۱۲ماه حقوق پرداخت نشده خود را بگیرند و شعار می‌دهند: گرسنه‌ایم گرسنه. بله، این هم یک نمونهٔ دیگر از خارج بودن ایران تحت حاکمیت آخوندها از نرم‌ها و استانداردهای جاری دنیا.
اما آخوند روحانی به همین حرف‌ها بسنده نمی‌کند و در تاراج سرمایه و ثروت مردم ایران ادامه می‌دهد:
«ما می‌شنویم که یک موشکی از خاک ایران حرکت کرد، افرادی این موشک را پرتاب کردند، اما این موشک را چه کسی درست کرد؟ سازنده این موشک، دولت و وزارت دفاع است، پولش را چه کسی تأمین کرد؟ بخش اقتصادی کشور آن را تأمین می‌کند». (منبع بالا)
معنی «بخش اقتصادی کشور» هم معلوم شد. یعنی پول آن موشکها را از همین حقوق معوقه و پرداخت نشده کارگران زحمتکش تأمین می‌کنیم. خب، نتیجه چه می‌شود؟ یک رسانهٔ حکومتی تحت عنوان «آمار گرسنگان در ایران تکان‌دهنده است» چنین پاسخ می‌دهد:
« تعداد افرادی که در فقر شدید به‌سر می‌برند به ۵میلیون نفر می‌رسد… به این معنا که قادر به سیر کردن شکم خود نیستند. از این وضعیت با عنوان «فقر خشن» نیز یاد می‌شود. (احمد میدری، معاون وزیر کار- خبرگزاری ایرنا- ۱۴دی ۹۶)
سوال بعدی که مطرح می‌شود این است که آیا این وضعیت گرسنگی قبلاً بدتر و هولناک‌تر بوده و الآن بهتر شده یا نه، هر روز که می‌گذرد بدتر و وخیم‌تر می‌شود؟ پاسخ را باز هم رسانه‌های همین رژیم غارتگر می‌دهند:
«دولت محمد خاتمی… در پایان دو دوره میزان فقر به ۱۸درصد رسید… در آغاز دولت یازدهم بار دیگر میزان فقر در ایران به ۳۰درصد افزایش یافته». (منبع بالا) 
سؤال دیگری که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا همه سرمایه و ثروت مردم محروم میهن صرف سرکوب مردم در داخل و صرف پرداخت حقوق مزدوران در عراق و سوریه و صرف ساخت سلاح و خرید موشک برای صدور تروریسم و ایجاد آشوب و جنگ در منطقه و… می‌‌شود؟ یا نه به جا و به جیب دیگری هم می‌رود؟ مثل همیشه پاسخ را از رسانه‌های همین رژیم بگیریم:
«نظام اسلامی را آمریکا و اسراییل تهدید نمی­کنند. آن چیزی که امروز دارد ما را تهدید می­کند بحث فساد در داخل کشور است که دارد نارضایتی ایجاد می­کند». (برنامه راز- شبکه ۴تلویزیون رژیم- ۷خرداد ۹۶)
پس معلوم شد که آن همه ساخت سلاح و خرید موشک و تحویل آنها به سوریه و یمن و پرداخت حقوق مزدوران در سوریه و جنگ‌افروزی در منطقه… همه و همه تمام ماجرا نیست. معلوم شد که آن روی سکه،  غارت و چپاول ملت ایران است.
حالا سؤال این است که چرا رژیم آخوندی با این فساد مبارزه نمی‌کند؟ جواب را این بار آخوند خامنه‌‌‌ای ولی‌فقیه درهم شکستهٔ نظام آخوندی می‌دهد:
«مبارزه با فساد بسیار سخت است و همان‌گونه که چند سال قبل گفتم، فساد هم‌چون اژدهای هفت‌سرافسانه‌هاست که از بین بردن آن به‌راحتی امکان‌پذیر نیست». (سخنرانی آخوند خامنه‌‌ای- ۱۹بهمن ۹۶)
تلویزیون رژیم ادامه می‌دهد:
«ششصد و خورده‌­ای هزار کارگر دارند له می­شوند به نام خصوصی­سازی و یک عده مولتی­‌میلیاردر دوباره دارد به ثروت اولیه­‌شان افزوده می­شود… آن وقت نتیجه، شما یک کسی را گذاشتید خصوصی کردید، حساب و کتاب ندارد. اگر رفت به خطی که نباید [برود] شما آن را مجازات نمی‌کنید و از او بازخواست هم نمی­کنید. این طبقه از مدیران رشد کردند، شرایطی به وجود آوردند که می­بینیم. بانک­ها و مجلس در اختیار آنهاست، قوه قضاییه و همه را تحت تاثیر قرار می­دهند… یک طبقه خاصی که ثروتمند شدند و به‌قول یکی از نامزدهای ریاست‌جمهوری که گفت ۴درصد ایران که هر چقدر بخواهید ثروت دستش است و هر کاری هم اراده می­کند.... مغول­ها این رفتار را نمی­کردند در چارچوب جمهوری اسلامی ایران، چون مجازات نشدند… ۳۰میلیون فقیر! ۱۲میلیون بیکار، ۶۰-۷۰درصد حقوق­‌بگیران زیر خط فقر هستند، بیمه هم نیست، این یعنی چه؟! کجای دنیا اینطوری است؟ خدا نکند آن روز پیش بیاید مردم عادی فکر کنند ظرفیت جمهوری اسلامی ایران از لحاظ اقتصادی این است، این همه فقر و بینوایی بعد همه بگویند ما سرمایه نداریم، چه کسی می­گوید ما  سرمایه نداریم؟ ما ۱۵۰۰میلیارد واردات کالا و خدمات داریم همین ۴سالی که گذشت ۲۰۰میلیارد واردات کالا و خدمات داشتیم، چه کردیم؟ ۵۰۰هزار شغل هم از دست دادیم، طبق ضوابط بین‌­المللی باید ۲۰میلیون شغل ایجاد می­شده. اینها واقعیت‌هایتلخ است..». (برنامه راز- شبکه ۴تلویزیون رژیم- ۷خرداد ۹۶)
آنچه که در بالا آمد، از زبان تلویزیون و رسانه‌های همین حکومت فاسد است که تازه فقط بخش بسیار کوچکی از واقعیت دردناک ایران کنونی را نشان می‌دهد. حقوق به یغما رفته میلیون‌ها کارگر زحمتکش اینچنین به سرقت و به جیب آخوندهای مفت‌خور و به جیب پاسداران و کارگزاران دزد می‌رود. 
آری، حکومت فاسد آخوندی و پاسداران غارتگر و باندهای مافیایی آن که هم‌چون اژدهایی هفت سر بر این میهن حکمرانی می‌کنند، به تعبیر چاقو دستهٔ خودش را نمی‌برد، نه‌تنها هیچگاه با فساد مبارزه نخواهند کرد، بلکه در عوض روزانه کولبران محروم را هدف تیرهای خود قرار می‌دهند و جوانان میهن را بر دار می‌کشند و بر روی کارگران گرسنه و جوانان بیکار و دهقانان زحمتکش و زنان ستمدیدهٔ میهن آتش می‌گشایند.
گرچه روز جهانی کارگر از راه رسید و هنوز خبری از پرداخت ۱۲ماه حقوق عقب‌افتاده نیست. اما خبر بزرگ دیگری در راه است. خبر خیزش و قیام ارتش بیکاران و سپاه گرسنگان و انتقام از این غارتگران و جانیان. باشد تا  عمود ناتوان خیمه نظام و اژدهای هفت سر آخوندی  برای همیشه از ریشه برکنده شود.  

زنان کارگر ـ دوباره می‌سازمت وطن

زنان کارگر - دوباره می‌سازمت وطن

زنان کارگر ـ این است وطنم!

ایران با ۱۳ تا ۱۵هزار کودک خیابانی و کار. ۱۶درصد از این کودکان با میانگین سنی ۱۱سال، معتاد هستند.
ایران با ۶ تا ۸هزار دختر خیابانی به‌دلیل خشونت، اعتیاد و بی‌سرپرستی
ایران با ۳۳ تا ۳۵درصد مردم زیر خط فقر
ایران با بالاترین رقم فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بی‌کار
ایران با رشد ۳۳۳درصدی زندانیان طی ۳۰سال(هشتمین کشور دنیا)
ایران با بیشترین میزان تصادفات جاده‌یی در جهان
ایران نوزدهمین کشور از ۱۹۷کشور جهان از نظر آمار بی‌کاری
ایران جزء ۳۵کشور جهان از نظر پایین بودن حقوق کارگران
ایران یکی از ارزان‌ترین نیروی کار در جهان
ایران هفتادویک‌مین کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در کارآفرینی و اشتغال
ایران با بازار پررونق و رسمی کلیه‌فروشی، استخوان‌فروشی، قرنیه‌فروشی، نوزادفروشی
ایران دارای بالاترین رتبهٔ فساد اداری در کشورهای جهان
ایران با رتبهٔ سوم خودکشی زنان در جهان
ایران دومین کشور دنیا در تعداد اعدام
ایران در قعر جدول آزادی بشر در جهان
ایران با ۳۰درصد جوانان روانی
ایران با میانگین سنی بیماران مزمن روانی از ۳۵ تا ۳۷سال
و... 
زنان کارگر ـ این است وطنم!

زنان کارگر ـ قربانیان مدیریت یک ایدئولوژی فاسد

این‌ها بخشی از نتایج حاکمیت و مدیریت ولایت فقیه بر کشور ما است.
لابد این پرسش پیش می‌آید که این آمار و ارقام وحشت‌انگیز چه ربطی به روز جهانی کارگر و زنان کارگر در ایران دارند؟
پاسخ این است که وقتی حاکمیتی چنین حاصلی از مدیریت سیاسی و اجتماعی و عمرانی و فرهنگی دارد، حالا حساب کنید همین حاکمیت با یک نگرش قرون وسطایی، درباره  زنان و حقوق سیاسی و اجتماعی و اخلاقی‌شان چه حاصلی به‌بار آورده است! در جهانی که ـ با همه‌ پیشرفتها در زمینه حقوق‌بشر ـ هنوز حقوق برابر زنان با مردان یک رؤیای خوشایند و ایده‌آل به‌نظر می‌آید، باید نقض حقوق‌بشر و نفی حقوق مسلم زنان در ایران تحت حاکمیتی زن‌ستیز را هزاران بار بیشتر زیر ذره‌بین برد و به آن اندیشید.
زنان کارگر ـ قربانیان مدیریت یک ایدئولوژی فاسد

زنان کارگر ـ محرومیت‌های مضاعف از نعمات و هوای آزادی

واقعیت این است که در جهان ما اگر مردان از نعمات آزادی به هر میزانی محروم باشند، به زنان که می‌رسد، در محرومیت مضاعف از نعمات آزادی هستند. همین مصداق را در ایران آخوندی باید با ضریب هزاران برابر در نظر گرفت.
همین معنا را خوب است در شعری تأمل کنیم که مضمون آن شامل همه زنان و دختران ایران‌زمین بوده و اکنون میلیون‌ها برابر شده است:
« دختران دشت!
دختران انتظار!
دختران امید تنگ
در دشت بی‌کران
و آرزوهای بیکران
در خلقهای تنگ!

دختران هزار ستون شعله به طاق بلند دود!
روز سکوت و  کار
شبهای خستگی!
دختران روز
بی‌خستگی دویدن،
شب
سرشکستگی!

اکنون کدام یک ز شما
بیدار می‌مانید
در بستر خشونت نومیدی
در بستر فشرده دلتنگی
در بستر تفکر پر درد رازتان...؟» (از شعر: از زخم قلب آبایی، سروده احمد شاملو)
زنان کارگر ـ محرومیت‌های مضاعف از نعمات و هوای آزادی

زنان کارگر ـ عدالت در تقسیم رنج!

توقف بر «تفکر پردرد راز» زنان وقتی به کار و کارخانه و حقوق و تأمین معیشت می‌رسد، کوه‌واره‌های رنجی است که بر شانه‌های زنان و دختران کارگر حمل می‌شود. این رنج، هم تلاش مضاعف زنان برای نگهداشتن ستونهای زندگی و نشکستن بلور شکنندهٔ مناسبات انسانی است و هم «هزار شعله به طاق بلند دود» در نظام و ایدئولوژی زن‌ستیز ولایت فقیه و آخوندهای فاسد و فسادپرور.
بار دیگر بخشی از آمار و ارقام رسمی و وحشتناک سطور اول مقاله را بازبینی می‌کنیم تا ببینیم چگونه بخش اصلی فشار و رنج حاصل از این آمار و ارقام، نصیب مادران و زنان و دختران کارگر ایران‌زمین می‌شود:
آیا تردیدی است که در زندگی و خانه‌های مردم ایران، بار سنگین فشار روحی و روانیِ «۱۳ تا ۱۵هزار کودک خیابانی و کار»، بر شانه مادران و زنان ـ به‌خصوص زنان کارگر ـ است؟
وجود «۶ تا ۸هزار دختر خیابانی به‌دلیل خشونت، اعتیاد و بی‌سرپرستی»، آینهٔ تمام‌قد مشکلات و محرومیت‌های شرایط اجتماعی و کار و اشتغال و آموزش برای دختران و زنان است.
با توجه به این‌که بیشتر زنان شاغل در ایران، سرپرست خانواده هستند، آیا بار «۳۳ تا ۳۵درصد مردم زیر خط فقر» ایران از نظر آثار اقتصادی، خانوادگی، روحی، روانی و آموزش بر شانهٔ زنان ـ به‌طور عمده زنان کارگر ـ نیست؟
زنان کارگر ـ عدالت در تقسیم رنج!

زنان کارگر ـ زنان در قانون، زنان در کارخانه و شهر و خانه

اگر در کراتی دیگر باشید و از سیارهٔ زمین و مساحتی به نام ایران بی‌اطلاع، نمی‌توانید تصور کنید که چه تفاوت فاحشی بین کلمات قانون و تبصره‌هایش ـ با همه‌  رواداری نابرابری ـ در مورد زنان با واقعیت‌های اجتماعی و زندگی شخصی آنان وجود دارد. در قانون اساسی نظام آخوندی میزان کار کارگر در روز ۸ساعت است؛ اما خبرگزاری ایلنا در ۶اردیبهشت ۹۷ نوشته است: «برخی کارگران زن در کارگاه‌‌های خیاطی تا ۱۴ساعت بی‌وقفه در روز کار می‌کنند».
عرصه کارگری زنان به وسعت فقر و تأمین مایحتاج زندگی در ایران گسترده شده است. زنان و دختران به کارهایی روی آورده‌اند که زمانی انجام آن بر ناصیه مردان نوشته شده بود؛ اما خبرگزای ایلنا در ۶اردیبهشت می‌نویسد: «نیمی از کارگران در کوره‌پزخانه‌ها را زنان تشکیل می‌دهند که در شرایط طاقت‌فرسا کار می‌کنند».
جنبهٔ دیگر تفاوت وجود و حقوق زن در قانون با زنی در جامعهٔ زیر سلطه ولایت فقیه، بی‌پشتوانه بودن زنان مقابل ترویج فرهنگ خشونت علیه زنان است. فرهنگی که مستقیم از ایدئولوژی زن‌ستیز و استثماری ولایت فقیه و دستگاه حاکمیت آن نشأت می‌گیرد. زنان در قانون دارای حقوق نسبی می‌شوند اما در واقعیت سیاسی و اجتماعی، توسط گشتهای به‌اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب‌وشتم و بازجویی و دستگیری و تعدی واقع می‌شوند. جریان اسیدپاشی و خودکشی، فرهنگ رایجی در نظام آخوندی علیه زنان و دختران شده است.
زنان کارگر ـ زنان در قانون، زنان در کارخانه و شهر و خانه

زنان کارگر ـ حداقل دستمزد سال ۹۷ در گرودنهٔ مشکلات بنیادین زنان کارگر

در زمینهٔ اقتصادی و بودجه و حداقل دستمزد هم خبرگزاری ایلنا نوشته است: «حداقل دستمزد سال ۱۳۹۷ برای کارگران در ایران یک میلیون و ۱۱۰هزار تومان اعلام شده است؛ این در حالی است که حداقل هزینهٔ زندگی ماهانه یک خانوار متوسط در ایران، حدود ۲ و نیم میلیون تومان است».  اگر همان حداقل دستمزد سال ۹۷ را هم مبنا قرار دهیم، تازه شرایط کار و حقوق ماهانه برای زنان با مردان یکسان نیست. در همین رابطه خبرگزاریها و رسانه‌های مختلف ایرانی و غيرایرانی گزارش می‌دهند:
ـ «وضعیت زنان کارگر در طول تاریخ در ایران به این شکل اسفناک نبوده است».
ـ علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر در ۱۳اردیبهشت ۹۶ اعلام کرد: « آمار بیکاری زنان کارگر در سال گذشته ۲برابر شده است».
ـ «مریم، زنی کارگر در تهران، مشکلات زنان کارگر را بنیادین می‌داند: در بازار کار اساساً زنان کارگر را جدی نمی‌گیرند. در جامعه وقتی بیکاری زیاد می‌شود، زنان برای تأمین نیاز خودشان به‌عنوان سرپرست خانوار یا تأمین معیشت خانواده‌شان، مجبور می‌شوند کار کنند... زنان اصلاً به شکل رسمی کارگر تلقی نمی‌شوند. برای همین هم در جاهایی که زن‌ها را بکار می‌گیرند، هیچ قانونی و نظارتی وجود ندارد و بیش‌از‌پیش وضعیت کارگرها چه از نظر سطح کار و چه بیمه‌های اجتماعی و سطح حقوق، همین سطح تعریف‌شده‌، مانده است... در این میان تبعیضاتی قانونی علیه زنان وجود دارد. یک سری از تبعیضات، تبعیضات قانونی است، مثلاً حتی اگر زنی در شرکتها و کارخانه‌هایی که قوانین حاکم است و نظارت قانونی هم انجام می‌شود،‌ کار کند، در مورد حق بیمه و حمایت آن دچار تبعیض است. حق بیمه‌ هر ماه از حقوق کارگر کم می‌شود، چه زن و چه مرد. ولی آن شرط امنیتی و حمایتهایی که تأمین اجتماعی دارد، میان زن‌ها و مردها متفاوت است و زن‌ها همه‌چیز را باید اثبات کنند. بعد از فوتشان به فرزندانشان حقوقی داده نمی‌شود. چنین تناقض‌هایی در قوانین هست».
روزنامه «شهروند» در مورد نقض حقوق مصرح در تبصره‌های قانون کار که از آن به‌عنوان «حداقل‌های به‌جا مانده در قانون» نام می‌برد، می‌نویسد: «کاهش حداقل‌های به‌جانده در قانون کار، مرز نیروی کار انسانی و حیوانی را از بین برده است». همین روزنامه در سوتیتر صفحه اول خود نوشته است: «۸۰درصد شاغلان بدون بیمه در ایران، زنان هستند». و گزارش می‌دهد از: «زنان تحصیل‌کرده با دستمزدی کمتر از قانون کار و بدون بیمه» و تیتر می‌زند: «زنانی با دستمزدهای ۱۵۰هزار تومانی».
زنان کارگر ـ حداقل دستمزد سال ۹۷ در گرودنهٔ مشکلات بنیادین زنان کارگر

زنان کارگر ـ ۴۰سال تساوی زنان و مردان!

اکنون دیگر برای تمام مردم و جامعهٔ ایران این واقعیت به ثبت رسیده است که حکومت ولایت فقیه تلاش بسیار کرده است که زنان و مردان ایران‌زمین در زندانی‌ شدن، شکنجه، اعدام و تیرباران و محرومیت‌ها و عواقب مخالفت با نظام، از حقوقی برابر و یکسان برخوردار باشند؛ اما در این تلاش ـ بر اساس فتوا و حکم و قضا و ایدئولوژی ولایت فقیهی ـ سهم زنان بسا بیشتر از مردان هم بوده و می‌باشد!
زنان کارگر ـ ۴۰سال تساوی زنان و مردان!

زنان کارگر ـ دوباره می‌سازمت وطن

روز کارگر ۴۰سال است آمده و رفته است. اما با هر سال آمدنش، بارقه‌یی از آگاهی و شناخت نسبت به حقوق سیاسی و اجتماعی و فردی را به زن ایرانی داده است. ۴۰سال است پایداری و مبارزه زن ایرانی با حکومت دیوسالار و زن‌ستیز آخوندی متوقف نشده است. اکنون تمام مبارزات زنان ایران به مبارزه‌یی طبقاتی و سرسخت با حکومتی چپاولگر و غارتگر بالغ گشته است. اکنون جای‌جای میهن اشغال‌شده، شاهد پیشتازی مبارزه زنان با حاکمیت انسان‌ستیز ولایت فقیه است.  مبارزه و پایداری زنان ایران ـ خاصه زنان کارگر ـ به‌مثابه ثقل تعیین‌کننده برای رقم‌زدن سرنگونی نظام ولایت فقیه است. اگر بیشترین رنج و مرارت و شکنج و خفقان در ۴۰سال گذشته نصیب زنان بوده است، اکنون تمام این رنج و شکنج و بغض‌ها و زخم‌های پنهان و آشکار بدل به نیروی خشم و قدرت بی‌شکست زنان و رهبری آنان برای ایفای حق ملت ایران از حاکمیت مهیب‌ترین نیروی سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران می‌باشد. اکنون این مبارزات زنان ایران‌زمین است که نوید پیروزی بر شب‌ساران دستگاه ولایت فقیه را در افق روشن فردای میهن دمیده است. بشارتی که با فتح و گشایش آینده خجستهٔ ایران، چکامه ملی و سراسری سرمی‌هد که: دوباره می‌سازمت وطن...

سپاه پاسداران از سبوی مماشات تا مکافات جنایات

سپاه پاسداران از سبوی مماشات تا مکافات جنایات با رسمیت یافتن و تصویب تروریست بودن سپاه پاسداران از جانب وزارت‌خارجه آمریکا، از امرو...