۱۳۹۶ دی ۱۳, چهارشنبه

تهدید نظام وحشت زده؛ جیغ در تاریکی

قیام ایران

قیام ایران، خیزش دلیرانه مردم و تهاجم دلیرانه آنها به مراکز سرکوب رژیم نظیر مراکز بسیج و... و بن‌بست رژیم در این‌که اگر دست به سرکوب بزند، خیزش شعله‌ورتر می‌شود و اگر اقدامی نکند، قیام گسترش پیدا می‌کند، سران رژیم و به‌خصوص قوه قضاییه آن را به‌شدت در هراس افکنده است.

رئیس بیدادگاه انقلاب رژیم در تهران در وحشت از تداوم قیام به تظاهرکنندگان هشدار می‌دهد: «هر روزی که از اغتشاشات بگذرد و افراد دستگیر شوند، جرم و مجازات‌شان بیشتر می‌شود و ما اینها را دیگر معترضان نسبت به حقوق‌شان نمی‌دانیم بلکه این افراد کسانی هستند که می‌خواهند به اصل نظام ضربه بزنند».

اما از آنجایی که می‌داند حنای تهدیدش برای سرکوب رنگی ندارد، عاجزانه دست به دامان خانواده‌ها می‌شود و می‌گوید: ”به خانواده‌ها توصیه می‌کنم مراقب فرزندان و جوانان خود باشند“ (سایت حکومتی آفتاب نیوز 12دی 96) 

پاسدار اسماعیل کوثری جانشین فرمانده قرارگاه ضد ثارالله سپاه پاسداران ضدخلقی در تهران نیز ضمن اعتراف نسبت به ”وضعیت ناامنی تهران“، وحشت خود را از این شرایط این‌طور بارز می‌کند: ”اجازه تداوم ناامنی را نمی‌دهیم و ادامه این راه نیز قطعاً به ضرر آنها (قیام کنندگان) خواهد بود “. (سایت حکومتی انتخاب 12دی 96) 

پاسدار رمضان شریف سخنگوی سپاه رژیم در همین رابطه می‌گوید: «هماهنگی‌های خوبی توسط قرارگاه [ضد] ثارالله تهران در تعامل با مجموعه دستگاههای امنیتی- انتظامی کشور انجام شد.» (سایت حکومتی انتخاب 11دی 96) 

آخوند صادق لاریجانی سردژخیم قوه قضاییه نیز در وحشت از قیام ایران به دادستانهای سراسر کشور رژیم دستور برخورد قاطع با قیام‌کنندگان را می‌دهد و می‌گوید: «امروز در گوشه و کنار کشور شاهد برخی اقدامات غیرقابل قبول هستیم». (سایت صدا و سیمای رژیم 11دی 96) 

واقعیت این است اکنون که از جرقه حریق برخاسته و در حال حاضر هزار کانون شورشی در شهرهای مختلف تشکیل شده و آتش بر پیکره نظام ولایت‌فقیه افروخته است، این رقم عربده‌کشیها و تهدیدهای سردمداران سرکوب و قضاییه رژیم، در حکم فریاد در تاریکی از سر ترس و وحشت است.

تا آنجا هم که به مردم به‌پا خاسته برمی‌گردد هم با سرکوب رژیم و هم تهدیدها و.. آشنایی کامل دارند. بنابراین گذشته از این‌که رژیم در شرایط حاضر و طلسم‌شکستگی ولایت چه میزان توان سرکوب داشته باشد، آنها نشان دادند که حاضر به پرداخت هر قیمتی برای آزادی از فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنمان هستند.

بنابراین شعله‌های سرکش قیام و بی‌محابایی مردم دلیر در آن به گونه‌یی است که ترفند سرکوب و دستگیری آنها تاثیر در عزم جزم آنان ندارد. این تهدیدات ناشی از بن‌بست و به آخر خط رسیدن خلیفه ارتجاع و نظام ننگین آن است، و به‌مثابه آب در هاون کوبیدن است.

قدرت قیام و تناقض‌گویی در درون نظام

رسانه های حکومتی

سایتها، رسانه‌ها و مهره‌های رژیم مواضعی در مورد قیام ایران می‌گیرند، که متشتت و متناقض هستند.

واضح است که این مواضع متشتت و متناقض، اثر بلافصل ضربات کوبنده‌یی است که قیام ایران برپیکره نظام ولایت وارد آورده است.

اثرات قیام به درون رژیم درهم ریخته آخوندی، به گونه‌یی است که به‌رغم وحدتشان در سرکوب، اما در زمینه‌های دیگر تضادهای درونی‌شان تشدید شده است.

از جمله این موارد فیلترینگ تلگرام و ایجاد جو سانسور توسط وزارت ارتباطات دولت روحانی و وزیر اطلاعات آن است.

در حالی که رسماً تلگرام فیلترینگ شده است، کیهان خامنه‌ای به باند رقیب حمله کرده و نوشته است:
«تدریجا رسانه‌یی مثل تلگرام، رسانه محوری ارتباطی جامعه شد، در حالی‌که حاکمیت ایران هیچ نظارت و کنترلی بر آن نداشت! بدیهی است که بدوی‌ترین جوامع عالم هم‌چنین خطایی نمی‌کنند و تا این حد واداده و ساده‌انگارانه، همه چیز را به آنسوی مرزها محول نمی‌کنند، اما در اینجا و با پز روشنفکری چنین شد!» (کیهان ۱۳دی ۹۶)

روزنامه حکومتی ابتکار وابسته به روحانی نیز در قبال بن‌بستی که رژیم در زمینه سانسور اخبار قیام به آن گرفتار شده و هم‌چنین در زمینه بی‌تاثیر سانسور برای خاموش کردن آتش قیام نوشته است: «باید توجه داشت که سال‌ها پیش ناقوس مرگ سیاست «دیوار آهنین» به صدا درآمد. استفاده از راهکارهایی مانند فیلترشکن، کوچ به شبکه‌های دیگر و... همواره مورد توجه کاربران قرار گرفته و این سیاست را ناکارآمد ساخته است. باید توجه داشت که پدیده فیلترینگ ـ آن هم در شرایط بحرانی به‌دلیل ماهیت سانسوری‌اش موجب «ابهام‌زایی» در گروه‌های مختلف اجتماعی هم می‌شود. شاید برخی از گروهها پس از قطع و عدم دسترسی به تلگرام، ناچار شوند برای مشاهده به میدان بیایند. بدیهی است حضور چنین افرادی در میانه درگیریها به نفع نیروهای امنیتی و حاکمیت نخواهد بود». (ابتکار ۱۳دی ۹۶)

همان‌طور که در زمینه سانسور و فیلترینگ تلگرام مشاهده شد طنین خشم مردم در زمینه‌های دیگر به‌هم‌ریختگی درونی رژیم را به اوج رسانده است و از طرفی آنها را وادار به پرت و پلاگویی کرده است.

یکی از موارد این پرت و پلاگویی‌ها سخنان علی خامنه‌ای طلسم‌شکسته است که در جمع ایادیش در ۱۲دی ۹۶ قیام را به ”دشمنان ایران“ (بخوایند نظام ولایت“ نسبت داد و گفت: «در قضایای چند روز اخیر، دشمنان ایران با ابزارهای گوناگونِ در اختیارشان از جمله پول، سلاح، سیاست و دستگاه امنیتی هم‌پیمان شدند تا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد کنند».

اما تعدادی از آخوندهای رژیم که متوجه این پرت و پلاگویی‌ها شده و هراس دارند که مبادا این جملات صدمن یک غاز ”حضرت آقا“ ! شعله‌های سرکش قیام را بیشر ازپیش کند، به ناگزیر به حقایقی اعتراف کرده‌اند که پته حرفهای خامنه‌ای در زمینه نسبت دادن قیام به خارج از مرزها را روی آب ریخته است.

آخوند غرویان این اعتراضات را یک زنگ خطر برای دولت، مجلس و به‌طور کل نظام ولایت می‌داند و در این رابطه می‌گوید: «قبول ندارم که تمام این اعتراضات از ابتدا تا انتها از بیرون ساماندهی شده باشد. وزرا و بسیاری از مسئولان هم به این موضوع اذعان کردند که مشکلات اقتصادی بسیاری وجود دارد». (سایت حکومتی رویداد ۲۴ -۱۲دی ۹۶)

آخوند محمدرضا زائری در سایت حکومتی بهار ۱۲دی ۹۶ در مطلبی با عنوان ” ۸۸ نفهمیدیم، محض رضای خدا الآن بفهمیم! “ می‌نویسد: «تو را به خدا عمیق‌تر باشید! ما چون فکر کردیم مشکل سیاسی است در طول این سالها به جای ترمیم آسیبهای اجتماعی دائم روی فتنه و نهم دی تمرکز کردیم و نتیجه‌اش را دیدیم!».

آری این واقعیت عظمت خروش و قیام مردم ایران است که چنان تشتت و به‌هم ریختگی در درون رژیم ایجاد کرده که در حالی‌که ولی‌فقیه نظام قیام ایران را اعتشاشاتی می‌خواند که توسط دشمنان بیرونی نظام تدارک دیده شده است، اما آخوندهای وابسته به رژیمش ناگزیرند که به او گوشزد کنند که اگر در سال ۸۸ نفهمیدی ”محض رضای خدا“ الآن بفهم.

بی‌تردید طنین استوار گامهای قیام است که رسانه‌های رژیم از هردو باند را که خود عمله و اکره این نظام و توجیه‌گر اعمال آن بودند را یکباره مدافع دوآتشه آزادی اطلاع‌رسانی!، ضرورت شکستن سیاست ”دیوار آهنین“ ! کرده است.

پاسدار حسین شریعتمدای است که ید طولایی در شکنجه و سرکوب و سانسور دارد. حالا کیهان تحت نظارت و کنترلش مدافع دوآتشه اطلاع‌رسانی شده است و تلگرام را رسانه‌های عام اطلاع‌رسانی جامعه می‌داند.

واقعیت این است که این پزهای مبتذل و دجالگرانه رسانه‌های رژیم و به‌اصطلاح همدردی کردن بعضی از آخوندها با مردم، خود از علایم دوران سرنگونی است والا کیست که نداند تمامی اینها متعلق به حاکمیت سرکوب و غارتگر نظام ولایت‌فقیه هستند که با شنیدن صدای ناقوس مرگ نظامشان تلاش می‌کنند لباس عوض کنند.

قیام ایران. چه شد که اینچنین شد؟

چه شد که اینچنین شد

پرسشی این روزها می‌چرخد؟ چه شد که ناگهان ملت ایران به خروش در آمد؟ 

چه شد که آن سکوتها به فریاد تبدیل شد؟ و خشم شعله کشید؟ 

به راستی آیا شما غافلگیر نشدید؟ 
به راستی آیا این خروشها خود به خودی بود؟ 
آیا وقتی در ایام و ماهها و سالهای گذشته، آه و فغانها را می‌شنیدیم، وقتی که موشکبارانها را به قرارگاههای رزمندگان مقاومت می‌شنیدیم، 

وقتی خبر شهادتهای مجاهدین را می‌شنیدیم، 
وقتی خبر اعدامهای ده تا ده تا و بیست تا بیست تای هموطنان را می‌شنیدیم... .

وقتی خبر دارو ندادن به زندانیان و جلوگیری از معالجه آنها را می‌شندیم... 

وقتی خبر پرداخت نشدن حقوق هیجده ماهه کارگران را می‌خواندیم و درست در همان حال خبر ارسال کشتیهای سلاح به یمن می‌رسید... 

وقتی خبر اعدام ریحانه‌ها را می‌خواندیم... وقتی خبر خودکشیها می‌رسید... وقتی خبر کلیه فروشیها... و ووو هزار وقتی دیگر را خودتان به این فهرست اضافه کنید... .

و بغض گلویمان را می‌گرفت، و با خود می‌گفتیم خدایا پس کو نصرت خدا، ... پس کجاست خشم مردم، .. پس کجاست انقلاب... 

شاید نمی‌دانستیم که در این چهاردهه، آبی دارد به نقطه جوش می‌رسد.

آب انقلاب. آب دریای خشم مردم. دریای آگاهی و درد مردم. و درک ضرورت تغییر. و این آب به راستی با چه آتشی گرم می‌شد؟ با آتش آه مظلومان. با داغی خون انقلابیون. مجاهدین. مبارزین. با داغی اشک مادران و پدران. با شعله‌های سرخ جنگ خانمانسوز ضدمیهنی. با شعله‌های خشم دیدگان مردم ستمدیده تحت ستم مضاعف. و... . بسیار می‌توان گفت... 

البته بهتر است که به‌جای آب بگوییم خونی. آبی به جوش نمی‌آمد. بلکه خونی به جوش می‌آمد. خونی که در رگان می‌جوشید. خونی که در کف خیابانها می‌ریخت. از رگهای آگاهترین جوانان. و از اولین روزها از رگ پاکترینها ریخت. و بعد در پایگاههای ایستادگی در برابر ولی‌فقیه ریخت و بعد در زندانها روی تختهای شکنجه ریخت و بعد در روی دارها در رگها منعقد شد، و به زیر خاک رفت. بعد در میادین نبرد در آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان بر صخره‌ها و جاده‌ها و تنگه‌ها ریخت؛ و بعد در زندانها در رگان زندانیانی هم‌چون حجتها و ولی الله‌ها و صارمیها و حاج آقاییها و زندانیان بلوچ و کرد و فرزادها و شیرین علم هولیها... و صدها زندانی بلوچ دیگر... .

خونی که در کوی دانشگاه از مغزهای باتون‌خورده‌ی دانشجویان فوران می‌کرد... در کف خیابانها از پیکر ترانه‌ها و نداها و سهرابها می‌ریخت... 

خونی که بر نخهای لبهای دوخته‌ی زندانیان خشک شد. در رگهای اعتصاب‌کنندگان به آرامی حرکت کرد. اما پیاپی پیام من ایستاده‌ام داد..

خونی که در قرارگاههای اشرف و لیبرتی از جانهای موشک خورده بر تیوالها شتک شد و به دیوارها پاشید.

خونی که در اشرف از سرهای گلوله خورده‌ی مجاهدین دست بسته فوران کرد و بر خاک داغ اشرف ریخت... 

و خونی که در جانهای داغ هزاران هزار پناهنده در سراسر دنیا می‌جوشید و فریاد می‌شد و وجدانهای یخ بسته‌ی مماشاتگران را آب می‌کرد... و دنیا را به حقانیت مقاومت ایران متوجه می‌ساخت.

بله! به جوش آمدن خون این انقلاب، با رنج مقاومتی سراسری بوده است که در آن همه رنج برده‌اند، همه سوخته‌اند، اما مقاومتی بوده است که در پیشاپیش این خلق سینه سپر کرده، آرامش و زندگی را بر خود حرام کرده پذیرای همه تیغها و تهمتها و تبرها و خطرها و شلیکها و دامها شده تا این روز برسد. چرا که به باطل بودن این حاکمیت ایمان داشته؛ با فریبهای اصلاح طلبی شیادان گول نخورده؛ از تهمتهای پیمودن راه حق نترسیده. هر آنچه ضروری بوده است به آن دست یازیده و از فدا کردن و پرداخت بهای آن و از جانبازی و خطر کردن هراسی به دل راه نداده است.

هربار ضربه خورده است دوباره برخاسته دوباره پرچم را به دست گرفته و کمر راست کرده و پیش تاخته است. به کنج عافیت و به پشت جبهه‌های خوش نشینی عقب ننشسته است. و فرصت‌طلبی و خیانت و موج سواری را ننگ خود دانسته و از آن همواره پرهیز کرده است. صدق و فدا را سرلوحة رزم و کار خود دانسته است. و در این مسیر هیچ برای خود نخواسته است. جز آزادی خلق قهرمان ایران.

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان، ورنه پروانه ندارد ز سخن پروایی... ..

اینچنین، زخمهای خیانتهای گذشته و زخم خیانت خمینی و آخوندها نیز التیام می‌یابد و ملتی دوباره برای آزادی خود و ساختن ایرانی آزاد و آباد برمی‌خیزد.

قیام ایران ـ پاسخ مرمر به زنگار

قیام ایران

قیام ایران
قیام ایران ـ‌ سرنوشت سرشته شده در سال‌شمار ۳۹سال
هیچ جای تعجب نیست اگر کوهه هیزم نفرت و خشم مردم در یک روز گر بگیرد و بدل به شعله و زبانه‌های خروش و خشم و قیام ایران علیه نظام ولایت فقیه شود. این را آنان که سه و نیم دهه بر خاک و جان و هستی ایران و ایرانی باد کاشتند، بیشتر از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی در بیرون حاکمیتشان حس می‌کنند.

چه بادها که کاشتی، چه «دار» ها گماشتی
کنون که فصل توفش است، درو کن آنچه کاشتی
قیام ایران یک سرنوشت سرشته شده در سالشمار ۳۹سال گذشته بوده است. این را ماهیت نظام و ایدئولوژی حاکمیتی سرشته است که هیچ همخوانی با فرهنگ و تمدن ایران‌زمین نداشته و ندارد.

خمینی که خیلی زود فهمید با افکار قرون وسطایی‌اش حریف آزادیخواهی نیروهای بالنده پس از انقلاب بهمن نیست، با چماقداری شروع کرد و با ترور و کشتار، جنگ و قتل‌عام ادامه داد. پس از مرگش، خلف یک شبه ولایتش هم همان را ادامه داد و چپاول و دزدی و غارت افسارگسیخته را هم بند ناف حیات حکومت آخوندها کرد. این چپاولهای نجومی، دستمایه تجاوز به کشورهای دیگر بود. از این رو دیگر حیات و ممات ملت ایران هیچ ارزش و قدر و منزلتی برای دولتیان ولایت فقیه نداشت و ندارد.

قیام ایران ـ ریشه‌ها و سبب‌سازها
حفظ حاکمیت ـ که بنا‌ به توصیه و رهنمود خمینی «اوجب واجبات» است ـ سرلوحة حکومتیان و سبب‌ساز همه‌ بحرانهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران شد. مردم محلی از اعراب در این حکومت نداشتند و به گفته “آقا“ آنها در حکم گوسفندانی هستند که نیاز به چوپان دارند! سرکوب این مردم برای حفظ نظام نیازمند توسعه‌طلبی در سوریه و عراق و یمن بود، مسأله‌ای که دارایی و منابع ملی ایران را می‌بلعد و آثار این روند بد و بدتر و بحرانی‌تر شدن هر ساله وضعیت زندگی مردم ایران است. حاکمیت قرون‌وسطایی و انسان‌ستیز آخوندی تلاش کرد متورم شدن این بحرانها را با سکوت و یا ربط دادن به حیات الهی زندگان و دفاع از حرم و شریعت، توجیه‌تراشی دجالگرانه مذهبی کند. این همان بازاری است که خمینی از نجف و پاریس دست گرفت و گرمش کرد و چه عوایدی که برای نظام الهی آخوندها در ایران نداشت! اما از آنجا که دیکتاتورها ـ به‌خصوص از نوع مذهبی و سوپر ارتجاعی‌اش ـ هیچ سنخیتی با درس‌های تاریخ ندارند و در بلاهت مطلق نسبت به آموزه‌های بشری هستند، به این امر شایع بر زبان تاریخ حیات ملتها وقعی نمی‌گذارند که « انقلاب گرسنگان، از صد لشکر توپ و تانک خطرناک‌تر است». و اینگونه بود که گرسنگان ایران فرش خیمه‌شب‌بازی و شیادی اصلاح‌گرایی و چپاول و دجالگری و توسعه‌طلبی را با یک ترجیع‌ ، از زیر پای ولایت فقیه و تمامیت نظامش کشیدند: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا ـ دیگه تموم ماجرا». و این، شعور و آگاهی تاریخی مردم ایران است که چونان توری سنگین، بر سر خودکامگان و دیکتاتورها و جنایتکاران و چپاولگران، در بزنگاه خوش و خرمشان انداخت.


قیام ایران ـ «اصلاح طلب، اصول‌گرا ـ دیگه تمومه ماجرا» 
این‌ها چکیده‌یی از ریشه غارت و دزدی اموال مردم در مؤسسه‌ها و بانکها بود. همه‌ این دزدی‌ها با هدایت و اشراف کامل رأس نظام و دولت صورت گرفته است. هزینه شدنش هم سر از سوریه و یمن و عراق درمی‌آورد. از اینجا بود که تظاهرات و اعتراضهای مردمی مالباختگان و غارت‌شدگان شکل گرفت و گسترده شد.

قیام ایران ـ پاسخ مرمر به زنگار
خامنه‌ای می‌توانست به‌راحتی اموال به غارت رفته مردم را برگرداند؛ اما آن‌چنان در بن‌بست سوریه و یمن و بحران درونی نظام گیر کرده است که اگر سر کیسه را شل می‌کرد، تا بیت خودش می‌رفت. لذا با وجود بیش از یک سال تظاهرات مالباختگان و غارت‌شدگان، هیچ وقعی برای این بحران ملی نگذاشت. از این پس است که روند طبیعی پاسخ ندادن به مطالبات و توقعات مردم، بدل به زخمی چرکین گشته و سر از دنیای سیاست و تعادل‌قوای با حاکمیت درمی‌آورد. این خصلت همه‌ بحرانهای اجتماعی است که در صورت پاسخ نگرفتن، لامحاله راه به بالاترین مرجع سیاسی در حکومت و تشدید تضادهای درونی آن می‌برد.

حاکمیت آخوندی بیش از یک سال و اندی در قبال بحران سرقت و چپاول مؤسسات حکومتی‌اش سکوت کرد و دم برنیاورد. خامنه‌ای حاضر نشد با مالباختگان روبه‌رو شود. اما مردمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، عزم جزم کردند که جلو حاکمیت بایستند. پس لاجرم اعتراضات به مسیر سیاسی افتاد. یعنی حاکمیت خودش باعث سمت و سویی چنین شد. خوب است یادآوری شود که ریشه تمام بحرانهای سیاسی پس از بهمن ۵۷، در غیرپاسخگو بودن این رژیم نسبت به شکایات و اعتراضات و مطالبات برحق اجتماعی و سیاسی بوده است. بارزترین آنها در فاصله بهمن ۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰ اتفاق افتاد. در روز روشن و در قانونی‌ترین کارها و تلاشها، چماقدارن حمایت‌شده توسط خمینی، جوانان فروشنده نشریات گروه‌های سیاسی را با چاقو و دشنه و گلوله می‌کشتند و دستگاه قضایی خمینی دم برنمی‌آورد و به هیچ شکایت قانونی پاسخ نمی‌داد.

تمام بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در چهل سال گذشته ناشی از این بوده است که این حاکمیت، خود را پاسخگوی مردم نمی‌داند و مرجعش را فراانسانی و الهی معرفی می‌کند. همان داعیه‌یی که در سایه آن، افسارگسیخته‌ترین جنایات و دزدی‌های نجومی و چنگ انداختن به زندگی مردم ایران و کشورهای دیگر، توجیه ایدئولوژیکی و عقیدتی می‌شود. از همین رو هم هست که در یک پارادوکس آشکار، از قضا به‌دلیل حاکمیت سالوس و تنزه‌طلبی ریاکارانه، جامعه ایران هرگز تسلیم این داعیه نشد و زیر حاکمیت سیاه فاشیسم مذهبی، پتانسیل آزادیخواهی و آخوندزدایی رشد و ارتقا یافت. در سایه همین سالوسان تپیده در دایره قدرت، ضد سالوس و ریا به وسعت قیام ایران قد برافراشت.


قیام ایران ـ‌ پتانسیل آزادیخواهی در میان جوانان
قیام ایران ـ شهابی از خاور تا باختر
همه آنچه تا اینجا به‌طور اختصار برشمردیم، زمینه تظاهرات مشهد در پنجشنبه گذشته شد. این تظاهرات محصول بلافصل اعتراضات مالباختگان در بیش از یک سال گذشته بود. از آنجا که نظام چپاولگر اقدام به گرانی بعضی اقلام مؤثر در زندگی مردم کرد، اعتراضات وارد مدار دیگری شد. طبیعی هم بود که آن تظاهرات باید یک جایی به بلوغ شایسته خود می‌رسید. و مشهد، زبان سیاسی مطالبات برحق گرسنگان بی‌پاسخ مانده شد. منتها این زبان، زبان سیاسی و ادبیات اعتراضی و تهاجمی بود. انگار سنگی بود که بر ضمیر مستعد شیشه‌ها و ندایی که بر پتانسیل جوشان بغض‌ها خورد. اثر جهش‌بخش و جاکن‌کننده آن از خاور ایران به باخترش رفت و کرمانشاه با او همبستگی کرد. این همبستگی، یادآور خاطره‌یی در ضمیر تاریخی مردم ایران در اوایل پاییز سال ۵۷ شد. همبستگی تبریز با قم و بعد اصفهان با تبریز و... بدل به دومینویی شد که سراسر ایران را در بر گرفت. اگر آن موقع هفتگی بود، این یکی به یک روز هم نکشید که به بیش از ۳۰شهر ایران گسترش یافت. پتانسیل جوشان خشم و بغض و خروش مردم ایران علیه چهل سال جنایت و دروغ و دزدی و توتالیتاریسم مذهبی، به یکباره زبانه کشید و قیام ایران، دردهای مشترک را گر داد. در کمتر از بیست و چهار ساعت، رأس نظام آخوندی و بنیاد ایدئولوژی آن زیر ضرب بی‌امان و هجوم مردم ایران رفت. ولایت فقیه سفیانی و «کلپاسه‌ » های اصلاح‌طلب و کلیت نظام فاسد آخوندی در محضر مردم ایران تعیین تکلیف شد. آنچه مانده است، مترسکی از گرازان بر مزرعه ایران است. تظاهرات سراسری مردم آن‌چنان خامنه‌ای و دولتش و دستگاه قضایی و امنیتی‌اش را غافلگیر کرد که هاج و واج نظاره‌گر کارنامه‌شان در محضر و آینه مردم شدند. آنچه روی داد، شهابی در سپهر ارغوانی ایران بود و استیصال و بن‌بست نظام ولایی.

قیام ایران ـ جغرافیای جدید سیاسی
قیام ایران کل حاکمیت و لابی‌هایش را در شوک و استیصال فرو برده است. کیفیتی سر برآورده از قریب چهل سال تجربه و قیامهای گوناگون، مقابل دستگاه عریض و طویل حکومتی با افکار و عملکرد فاسد، به پهنای جغرافیای ایران سینه سپر کرده است.

قیام ایران ـ بانگی به پهنای جغرافیا
قیام ایران در ضربه شوک‌آور نخستینش با شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا ـ دیگه تمومه ماجرا»، آن‌چنان صف‌بندی قاطعی تعیین نمود که جناح‌بازیهای کلیت نظام ولایت فقیه و لابی‌های سرمه‌کشش را دود هوا کرد. فصلی نوین در جغرافیای سیاسی ایران ورق خورد. نتیجه قیام ایران هر چه که بشود، شرایط را به قبل برنمی‌گرداند. تضادهای درونی حاکمیت را صد چندان خواهد نمود. تعادل جهانی با این رژیم را وارد فرازی دیگر علیه آن خواهد کرد. افقی نو در تعادل‌قوای مردم با رژیم را تا سرنگونی محتومش رقم خواهد زد.

بی‌شک تدوام قیام ایران هر چقدر هم طول بکشد، روز به روز حاکمیت ولایت فقیه را مستأصل‌تر کرده و بیشتر به بن‌بست خواهد کشاند. تاکتیک‌های قیام ایران را ویژگی سراسری‌اش تعیین می‌کنند. همین ویژگی باعث می‌شود نیروهای سرکوبگر، تعادل پیشینشان را از دست بدهند و دچار شقه و انفعال و بریدگی از نظام شوند.

قیام ایران ـ محبوبی بازآمده از «دار» ها و قتل‌عام‌ها

فرجام تاریخی قیام ایران را عشق به آزادی رقم می‌زند که همیشه بالای «دار» ها و تیرک‌های اعدام و سالن‌ها و میدانهای قتل‌عام به دست خمینی و خامنه‌ای بوده است. این عشق را مرگ نبود و نیست. این روزها در حنجره و بانگ و طنین فریاد جوانان ایرانزمین، ندای عشق به محبوبشان را می‌شنویم. محبوبی سفر کرده از تالارهای تاریخ ایران با خاطراتی از سرداران آزادی. اینک زنان و مردان و جوانان و نوجوانان ایران شاهدان در آغوش کشنده محبوب آزادی‌اند.


قیام ایران ـ به سوی آزادی
در این مصاف که قیام ایران به وسعت کران تا کرانش به‌سر منزل مقصود می‌رود، با روباهان مکار ولایت فقیه و دسیسه‌های مارهای لابی‌هایشان مواجه است. به هوش باشیم و همبسته و متحد و آگاه به وظایف و مسئولیت میهنی در برهه‌یی تاریخی که قیام ایران دم به دم شتاب می‌گیرد. ایستادگی و پایداری چهل ساله تک‌تک ما به اراده و نیروی سراسر ایران پیوسته است. تداوم و استمرار قیام ایران، کلید پیروزی محتوم ما بر کفتاران عمامه به‌سر نظام ولایت فقیه است. این اراده و استمرار آن، همان مرمری است که در چهل سال گذشته زنگار نگرفت و باد و بوران روزگار، نسودش و نشکستش...

«زنگار با سنگ مرمر چه تواند کرد
یا غل و زنجیر با توفان
یا غل و زنجیر با (ایران) ؟»...
۱۱دی ۹۶.

۱۳۹۶ دی ۱۲, سه‌شنبه

”واقعیتهای عینی“ و بن‌بست رژیم

بن‌بست رژیم

پس از گذشت 5روز از قیام دلیرانه مردم ایران، سراسیمگی و هراس سر تا پای نظام ولایت را فراگرفته است. این سراسیمگی از یک طرف ناشی از فوران خشم مردم، واز یک طرف ناشی از بن‌بست رژیم در سرکوب است.

از یکطرف سران سرکوب و قضاییه رژیم، مردم را تهدید به سرکوب می‌کنند و از طرف دیگر باند روحانی ضمن این‌که اعتراف می‌کند که حربه سرکوب نمی‌تواند قیام‌کنندگان را از حرکتشان بازدارد به این واقعیت هم اعتراف می‌کند که «اراده واقع‌بینانه‌ای برای لمس چنین واقعیتهای عیانی وجود ندارد» که «عملا اوضاع را به این سمت‌ و سو برده است». (روزنامه حکومتی جهان صنعت 12دی 96) 

همین رسانه حکومتی سپس هشدار می‌دهد که پیش از این‌که آب رفته را نتوان به جوی بازگرداند، نظام به‌فکر چاره‌جویی باشد.

روزنامه حکومتی آرمان نیز در هراس از این وضعیت به بن‌بست رژیم در سرکوب اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «قیام ایران (بخوانید نظام ولایت‌فقیه) و قرار این سامان سیاسی، راه‌حل نظامی و انتظامی با استفاده از مکانیسم‌های کنترل و مراقبت و سرکوب ندارد».

این رسانه حکومتی سپس با عنوان ”همکاری حاکمیت با نخبگان فکری و اصناف“، ضمن اعتراف به ناکارآمدی ”رکن نخست نظام“ (دولت) برای حل معضل قیام ایران، باز هم به ریسمان پوسیده ”توانمندی“ باند موسوم به اصلاح‌طلب ”برای حل و هدایت مشکلات اجتماعی‌ و ناامیدی مطلق از اصول‌گرایی برای پیدا کردن راه‌حل اساسی و مناسب“ آویزان می‌شود. (روزنامه حکومتی آرمان 12دی 96).

این ترهات در شرایطی است که یکی از شعارهای اصلی مردم ایران که تمامیت رژیم را هدف قرار می‌دهد این است: ”اصلاح طلب، اصول‌گرا دیگه تموم شد ماجرا“ ! 

آخوند فاضل میبدی از باند روحانی نیز ضمن ابراز نگرانی از قیام گسترده مردم در “اغلب استانها و شهرهای کشور“ و ابراز وحشت از فرجام آن برای رژیم که ”ممکن است خسرانهای بزرگ و جبران ناپذیری به کشور (نظام) وارد کند، به بن‌بستی که در رژیم در سرکوب قیام ایران با آن دست به گریبان است اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «سرکوب و برخورد نیز فایده‌ای ندارد و خشونت را بیشتر می‌کند؛ این اقدامات شاید در کوتاه مدت راه علاج باشد ولی در درازمدت نه» (روزنامه حکومتی شرق 12دی 96) 

واقعیت این است که ”سامانه سیاسی“ ولایت‌فقیه در تمامیت خود به خطر افتاده است و این در تمامی خواسته‌ها و شعارهای قیام ایران موج می‌زند. حال این‌که، این مهره رژیم، یا آن رسانه نظام به این راه‌حلهای نخ‌نما و پوسیده آویزان می‌شوند خود نشان از سرگیجه‌ای است که بر اثر ضربه قیام ایران دریافت کرده‌اند و اگر تلاش می‌کنند تا به روی نامبارک خود نیاورند که وقت آن رسیده که گورشان را گم کنند، تردیدی نباید کرد که این مهم وظیفه مردم و مقاومت مردم ایران است که آن را محقق خواهند کرد.

وحشت مرگبار رژیم، از قیام یا از مجاهدین؟

محمد باقر نوبخت

نوبخت سخنگوی دولت روحانی در ششمین روز قیام مردم ایران در نشست خبری خود، از قیام و از نقش مجاهدین در سمت‌دهی حرکتهای اعتراضی ابراز وحشت کرد و گفت: «آیا کسی تردید دارد آن گروهکی که دستش به‌خون رئیس جمهور، نخست‌وزیر، رئیس دیوانعالی کشور... وزرا و آحاد مردم و کسبه آغشته است کسی در بدخواهی سازمان منافقین نسبت به‌ این ملت تردید دارد؟».

از همین حرفهای نوبخت وحشت از قیام و وحشت از مجاهدین به‌وضوح موج می‌زند؛ اما سؤال این است که ترس از کدام یک شدیدتر و مرگبارتر است؟ ترس از قیام یا ترس از مجاهدین؟ 

همه سردمداران رژیم اذعان می‌کنند، هراس اصلی از مجاهدین است چرا که سمت‌دهنده تمامی بحرانها، چه بحرانهای داخلی و اجتماعی و چه بحرانهای بین‌المللی، در راستای سرنگونی هستند؛ و منشأ همه بحرانها و بن‌بستهای نظام را مجاهدین می‌داند. چرا که وضعیت کنونی رژیم و بن‌بستهای گریبانگیری که زمین‌گیرش کرده، تماماً حاصل 36سال نبرد بی‌امان مقاومت ایران با رژیم است. نبردی طولانی که مقاومت ایران بهای سنگینی برای تداوم و ارتقای آن پرداخته است؛ از شهیدانی هم‌چون اشرف و موسی از رهبری مجاهدین، تا 30هزار قهرمان سر‌به‌دار آزادی در قتل‌عام 67 تا قتل‌عام اشرف و شهادت 52شهید قهرمان و در رأسشان خواهر مجاهد زهره قائمی همردیف مسئول اول سازمان... اما به‌دلیل پایداری و ایستادگی مجاهدین و مقاومت ایران، این رژیم است که در این نبرد همه ذخایر استراتژیک سیاسی اجتماعی و اقتصادی خود را به‌پایان رسانده و در تمام زمینه‌ها شکست خورده و به‌نقطه کنونی کشانده شده است؛ بنابراین نوبخت حق دارد که همه چیز را از چشم مجاهدین ببیند و وحشت اصلیش از مجاهدین باشد چون او و همه سردمداران رژیم واقعاً تصور می‌کنند که اگر مجاهدین نباشند، رژیم به‌راحتی می‌تواند جنبشهای اجتماعی را مهار کند، بحرانها را دور بزند و جامعه جهانی را هم وادار به ‌مماشات سازد.

روزنامه حکومتی آرمان (12دی) به‌همین موضوع اشاره کرده و می‌نویسد: «جنبش‌های اجتماعی کور و بدون هدف و... بی‌سر قادر نخواهند بود به‌ هدف و خواسته مشترک و یکسانی دسترسی پیدا کنند. چرا که هر جنبش سیاسی نیازمند زمان برای مفاهمه گروه‌های اجتماعی، تشکیلات برای سازماندهی، ایدئولوژی برای ترسیم آینده و هدف برای پیشروی نیازمندند».

در همین رابطه، می‌دانیم که رژیم از دو عنصر مربوط به‌ مجاهدین به‌شدت وحشت دارد: اول ایدئولوژی مجاهدین به‌مثابه آنتی‌تز ارتجاع و بنیادگرایی که خمینی آن را به‌ حاکمیت رساند؛ دوم تشکیلات مجاهدین که رژیم تمام دستگاه جنگ روانی و تبلیغاتی عریض و طویل خود را علیه آن متمرکز کرده است.

نوبخت در ادامه اظهارات خود سوزش شدید رژیم از هجرت بزرگ مجاهدین و از حضور منسجم، قدرتمند و سازمان یافته‌شان در اروپا را هم به‌نمایش گذاشته و با وحشت بسیار می‌گوید: «اینها که تا دیروز پشت مرزها امنیت داده شده بودند الآن هم برای امنیت بخشیدن آنها را در یک جای دیگر گذاشتند... اینها در آنجا هم بیکار که ننشستند، از این فضاها می‌توانند به‌نحو مطلوبی استفاده بکنند به‌هم به‌پیوندند و برای چنین حادثه‌یی خودشان را آماده کنند...» روشن است که منظورش استفاده مطلوب از حادثه، استفاده از وضعیت انقلابی جامعه ایران و هدایت آن به‌سمت سرنگونی است.

آری، همان‌گونه که رهبر مقاومت مسعود رجوی هم گفته است، مجاهد هر جا که باشد مجاهد است چه در اشرف، چه در زندان لیبرتی و چه در هر کجای دیگر... و هرگز از آرمان آزادی که با سرنگونی این استبداد پلید قرون‌وسطایی محقق می‌شود، سر سوزنی کوتاه نیامده و نخواهد آمد. درخشش این واقعیت چنان است که چشم همه دنیا و حتی جنایتکاران حاکم را هم خیره کرده است.

سرقت علمی و جعل مقاله توسط دکتر – مهندس‌های پاسدار و بسیجی!

محمد روشن معاون حقوقی وزیر علوم دولت آخوند حسن روحانی،

بار دیگر موضوع تخلفهای علمی و موضوع مدرک‌های دانشگاهی تقلبی در نظام آخوندی، مطرح شده است.

در این رابطه معاون حقوقی وزیر علوم دولت آخوند حسن روحانی، از مقابله با تخلف در آثار علمی خبر داده است. استناد او به قانونی است که مرداد ماه سال 96 در مجلس رژیم به تصویب رسیده که در آن برای تخلفهای علمی مجازاتهایی تعیین شده است.

خبرگزاری حکومتی ایسنا 6دی 96 به‌نقل از این مهره حکومتی آخوندی گزارش داد که کمیته‌هایی با نهادهای ذیربط تشکیل شده است.

اما این‌که اقدام جدید وزارت علوم بتواند مشکل تخلفهای علمی و مدارک تحصیلی قلابی را برطرف کند و برای همیشه به این وضعیت پایان داده شود، در نظام فاسد ولایت‌فقیه هرگز امکانپذیر نیست.

زیرا در کشوری که پول و پارتی و فامیل بازی و رابطه با مقامات رژیم در همه زمینه‌ها حرف اول و آخر را می‌زند، با چنین وضعیتی نه قانون و ضابطه اجرا می‌شود و نه اساساً قانون وضابطه محلی از اعراب دارد.

وقتی که دانشگاههای غیرمعتبر و وابسته به مقامات و نهادهای حکومتی قارچ‌گونه رشد می‌کنند دانشگاههای معتبر قبلی نمی‌توانند نقش چندان و قابل اعتنایی بازی کنند. در حال حاضر نقش عمده را دانشگاههای غیرمعتبر نظیر دانشگاه امام صادق، پیام نور و.. در آموزش عالی ایفا می‌کنند.

چنین دانشگاههایی که در تیول نظام و عناصر وابسته به آن هستند، وعناصر مردمی و ملی نقشی در آنها ندارند، طبعاً تخلفات هم به آن صورت گسترش می‌یابند.

در چنین شرایطی است که عناصر بالایی نظام با جعل مدرک و خرید مدرک تقلبی یک شبه دکتر- مهندس‌های قلابی می‌شوند و، حتی مقالات علمی جعل می‌کنند و مقالات علمی دیگران را دستکاری می‌کنند.

در چنین آشفته بازاری است که جعل مدرک علمی و خرید مدرک مورد نیاز برای استخدام در نهادها ی رژیم، شرکت در انتخابات نمایشی و فرمایشی رژیم، گرفتن پروانه‌های تجاری و... رونق می‌گیرد.

در حالی بسیاری از دانشجویان کشور به‌دلیل مخالفت با این حاکمیت و یا به‌دلیل اعتراض به شرایط تحصیلی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، از دانشگاه اخراج می‌شوند، ستاره‌دار می‌شوند و به زندان افکنده می‌شوند. همین مؤسسات غیرمعتبر نظیر دانشگاه امام صادق و... هستند که برای بیشتر افراد نظامی، بسیجی، فرماندهان و مدیران ادارات که ادعای داشتن مدرک دکترا دارند، یک دوره کوتاه آموزشی برایشان می‌گذارند و به آنها مدرک می‌دهند.

از جمله در دوران ریاست جاسبی بر دانشگاه آزاد برای بسیاری از سردمداران، بسیاری از نمایندگان مجلس، فرماندهان سپاه و... بدون آزمون و بدون طی مراحل آموزشی، مدرک دانشگاهی صادر گردیده است.

در نظام آخوندی رونق خرید و فروش جعل مدارک تحصیلی آن‌چنان شایع شده، که تنها در یک فقره 5باند جعل مدارک تحصیلی دانشگاه آزاد دستگیر شده‌اند.

بنا بر گفته سرپرست اداره کل حقوقی این دانشگاه: ”این پنج باند کلاهبرداری که تحت عنوان صدور مدارک دانشگاهی و فروش صندلی در دانشگاه فعالیت می‌کردند و در مجموع تعداد ۳۰متهم از این پنج باند جعل و کلاهبرداری دستگیر شدند که با توجه به نوع جرمی که مرتکب شده‌اند از سوی مقامات قضایی برای آنها قرار جلب به دادرسی صادر شده است“. (خبرگزاری مهر 2دی 96) 

ملاحظه می‌شود که 5باند و 30نفر در جعل مدرک دستگیر می‌شوند و خدا می‌داند که چند باند و چند نفر دیگر هم این کار را می‌کنند که دستگیر نشده‌اند و چند باند هم هستند که در ارتباط بامقامات رژیم و بطور نهادینه به این کار مشغول هستند.

این در شرایطی است که در همین دانشگاهها و بسیاری از دانشگاههای آخوند‌ساخته که در تیول باندهای آخوندی هستند، به‌طور رسمی جعل مدرک وجعل مقاله می‌شود، و این کار علنی و از طریق آگهی‌های اینتنرنتی و اعلامیه‌های دیواری انجام می‌شود و مؤسسات آموزشی نیز هم هستند که بعضاً به تبلیغ انواع پایان نامه و مقاله می‌پردازند.

خرید و فروش مدرک و فروش مقالات به‌اصطلاح علمی در خیابانهای تهران به‌صورت علنی انجام می‌گیرید، و به قول یک نماینده مجلس ارتجاع تازمانی که در خیابان انقلاب خیابان انقلاب به‌راحتی می‌توان پایان‌نامه یا به عبارتی علم را خرید و فروش کرد، باید شاهد فعالیت باندهای جعل مدارک علمی هم بود. (از گفتگوی محمد بیرانوندی در گفتگو با خبرگزاری مجلس رژیم 10دی 95) 

دراین رابطه نیز خبرگزاری حکومتی ایرنا با عنوان ”بازار پایان‌نامه‌ فروش‌ها، هم‌چنان داغِ‌ داغ“ به‌نقل از روزنامه شهروند وابسته به باند روحانی می‌نویسد: ”در خیابان انقلاب و مناطق نزدیک به دانشگاه تهران فروشندگان و خریداران 'پایان‌نامه، پروپوزال، مقاله، آی‌اس‌آی. مهندسی، علوم ‌پایه، علوم انسانی و پزشکی' مانند گذشته بسیار فعال هستند. “ (خبرگزاری ایرنا 16مهر 96) 

ایران تحت حاکمیت آخوندها از طریق خرید و فروش مدرک، جعل مدرک، جعل مقالات علمی و دستکاری مقالات علمی تنها در داخل پیشرفت نکرده، بلکه مهره‌های نظام در مدرک سازی و دستکاری در مقالات عملی دیگران در خارج از مرزهای ایران نیز ید طولایی دارند به گونه‌یی که باعث رسوایی نظام آخوندی شده است.

در سال گذشته 58مقاله که توسط ۲۸۲به‌اصطلاح محقق ایرانی (واضح است که این محققان پاسدار بسیجیهای رژیم و دکتر مهندس های تحصیل کرده در دانشگاه امام صادق، پیام نور، آزاد و... هستند) نوشته شده بود حذف شدند. در این رابطه سایت حکومتی دیدبان علم 12آبان 95می‌نویسد: ”مجله نیچر از حذف ۵۸مقاله محققان ایرانی از هفت نشریه علمی چاپ شده توسط دو ناشر علمی خبر داد که ادعا شده این مقالات که فهرست آنها نیز منتشر شده حاوی نشانه‌هایی از سرقت علمی یا دستکاری در روند داوری یا نام نویسندگان بوده‌اند.

به گزارش دیده‌بان علم ایران، مجله علمی نیچر، اول نوامبر (دیروز) از جمع‌آوری بخشی از این مقالات خبر داد که در ادامه روند شناسایی موارد مشابه در سال ۲۰۱۵شناسایی شده‌اند.

انتشارات علمی Springer Nature که نسبت به حذف این مقالات که نام ۲۸۲محقق ایرانی در آنها ذکر شده اقدام کرده مدعی شده که نشانه‌هایی از تقلب در روند ارزیابی علمی و انتشار این مقالات شناسایی شده است.

حذف ۲۸مورد از مقالات توسط مؤسسه BioMed Central (BMC) صورت گرفته که اعلام کرده ۴۰مقاله دیگر را نیز مورد بررسی قرار داده است. در همین حال مؤسسه Springer نیز ۳۰مقاله منتشر شده در سه مجله‌اش را تعلیق و ۹مورد دیگر را مورد بررسی قرار داده است. «ملاحظه می‌شود فساد نهادینه شده در نظام ولایت‌فقیه فقط در زمینه فساد، اختلاس اموال مردم ایران و چپاول اموال آنان و... نیست، بلکه این فساد در سایر زمینه‌ها نیز نهادینه شده است تا جایی که ساحت علم و دانشگاه نیز از آن در امان نمانده است.

واضح است وقتی که یک شبه درجه علمی آخوند روضه‌خوانی نظیر علی خامنه‌ای به ناگهان به درجه آیت‌اللهی می‌رسد و پس از آن نیز هزاران آیت‌الله به‌طور قارچ‌گونه از حوزه‌ها بیرون می‌آیند، و تعداد زیادی ازآنها نیز ساحت دانشگاه را به ملوث به لوث وجودشان می‌کنند ، طبیعی است که این بلا بر سر علم و دانشگاهها بیاید.

علم‌الهدی: ”حاضرید اینها بیایند این انقلاب و نظام را سرکوب کنند؟“

آخوند علم‌الهدی

قیام ایران که نمودی از خشم مردم علیه چپاول و جنایت آخوندهاست، در دستگاه سانسور و اختناق آخوندها ولوله‌یی همراه با ابراز نگرانی و وحشت انداخته است.

از جمله واکنش وحشت‌آلود نمایندگان خامنه‌ای تحت عنوان امام جمعه که واکنش هایشان را نسبت به قیام باید در این راستا به حساب آورد.

در این رابطه آخوند علم‌الهدی نماینده خامنه‌ای در مشهد در جمعه بازار امروز 8دی 96 با اشاره فراخوان برای شرکت در تظاهرات نه به گرانی گفت: «از یک گروه که 17هزار نفر از نظام را کشته توقع انصاف نداریم. این درست است رهبر مجاهدین که یک زن است بیاید و بگوید تشکر می‌کنم از شما؟» 

علم الهدی در ادامه سوزوگدازش نسبت به تظاهرات مردم در روز گذشته و نسبت به موضعگیری خانم مریم رجوی و حمایت وی از قیام‌کنندگان ایران، اضافه کرد: «حاضرید به‌خاطر مطالبات شما اینها بیایند این انقلاب و نظام را سرکوب کنند؟ (بخوانید نظام را سرنگون کنند) حاضرید برای مطالبه شما این قضیه به این قیمت تمام بشود، با هر فراخوانی نیایید توی صحنه. آن که می‌گوید بیایید، ببینید کیست که می‌گوید بیایید؟».

ملاحظه می‌کنید که چقدر مستاصل و نگران است و اوج نگرانی‌اش آنجاست که صراحتاً هراس خودش را از نقش و جایگاه مجاهدین در میان مردم و در جامعه به زبان می‌آورد.

نمونه دیگر از استیصال و واکنشهای عجزآلود حرفهای جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور آخوندها است، که به نظر می‌آید شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر روحانی آه از نهاد او مهره‌های حکومتی و سردمداران نظام در آورده است.

جهانگیری در مورد قیام ایران می‌گوید «مسائل اقتصادی بهانه برخی مسائل شده است. در پشت پرده مسائل دیگری مطرح است».

سوال این است که چه مسأله پشت پرده‌ای است که جهانگیری از آن این‌طور هراسان شده است؟ 

خودش به‌روشنی جواب سؤال را می‌دهد و توضیح می‌دهد که ”وقتی حرکت سیاسی در خیابان شروع می‌شود، دیگران بر آن سوار می‌شوند و کسانی که آن حرکت را شروع کردند، پایان دهنده آن نیستند».

مورد دیگر ترس و وحشت یک مهره دستگاه سانسور و سرکوب رژیم تحت عنوان دبیر شورای مواضع بسیج دانشجویی است، که به‌وضوح استیصالش را از این وضعیت بیان می‌کند.

کلمات خودش گویا تر از هر حرف دیگری است، آنجا که می‌گوید: «مثل اغلب اوقات رسانه‌ها و خبرگزاریهای ارزشی استانی و کشوری مات و مبهوت مانده‌اند که چه کنند».

او هم مانند جهانگیری و علم‌الهدی گفته است: «دراین فضای شلوغ هم عده‌یی ممکن است فضا را دست بگیرند و شعارهای تند و رادیکال بدهند.» 

خلاصه این‌که واکنش رژیم عبارت است از ابراز وحشت و استیصال در مقابل قیام ایران است خصوصاً این‌که وحشتشان این است که کار به جای باریک برسد و آنطور که این مهره سرکوب می‌گوید فضای اعتراضات از این هم رادیکال‌تر بشود و به گفته جهانگیری نظام نتواند پایان دهنده این حرکت اعتراضی باشد و گفته علم الهدی: اینها (مجاهدین خلق) بیایند این انقلاب و نظام را سرکوب کنند؟.

کشتی بی‌ثبات و بی‌لنگر و سرنشینان ابن‌الوقت و مذبذب!

قیام ایران

شرایط انفجاری جامعه و رشد اعتراضات مردمی در داخل کشور و هم‌چنین فشارهای فزاینده بین‌المللی و منطقه‌ای علیه رژیم، باعث رشد تضادهای داخلی رژیم از یک طرف و رشد تضادهای درون باندی و ریزش نیروها و ایادی آنها شده است.

ضمنا این تضادها در درون دستگاههای اجرایی هم ریخته است و این امر نیز باعث ریزش نیروهایی از رژیم شده است.

تضادهای درونی و ریزش نیروهای باندها به حدی است که رسانه‌های رسمی حکومتی و در شبکه‌های اجتماعی به‌طور روزمره منعکس می‌شود.

ریزش در میان نیروهای باند روحانی آن‌چنان است که موجی از پشیمانی از رأی دادن به حسن روحانی در میان آنها شکل گرفته، و این موج آن‌چنان گسترده شده که طی هفته‌های اخیر موضوع بحث رسانه‌ها و مهره‌های وابسته به این باند و رسانه‌های باند خامنه‌ای شده است.

در واکنش به این موج انفعال، بریدگی و پشیمانی است که آخوند حسن روحانی ناگزیر به آن پاسخ داد و گفت که ”سر پیمان خود تا آخر خواهم بود“ و خطاب به پشیمان شده‌هایی که به او رای داده و ریزشیهای باندش گفت: ”از شما مردم می‌خواهم که بر سر پیمان بمانید. ما با هم کاری را شروع کردیم. ما باید با هم ادامه بدهیم. روحانی در تمام ساعتهای دولت دوازدهم به شما، به رأی و نظر شما، به حمایت و انتقاد شما نیازمند است“.

در چنین فضایی از ریزش، انفعال و بریدگی است که زمزمه‌هایی در زمینه نا کارآمدی باند حسن روحانی و باند موسوم به اصلاح‌طلبان در میان نوشته‌های رسانه‌ها و گفته‌های چهره شاخص این باند در روزهای اخیر به وفور دیده می‌شود.

با چنین زمینه‌ای است که آخوند فاضل میبدی از آخوندهای حامی روحانی و از باند موسوم به اصلاح‌طلب ”اصلاحات“ را ”عقیم شده“ می داند، زیرا ”اصلاحات باید یکسری مفاهیم و مسائل نو بسازد که برای نسل جوان جذابیت داشته باشد. به‌همین دلیل است که هنوز جوانگرایی لازم صورت نپذیرفته است و هم‌چنان انسجام و فعالیتی که نسل جوان امروز ما باید داشته باشد، دیده نمی‌شود“ (روزنامه آرمان 6دی 96) 

روزنامه جمهوری اسلامی وابسته به باند روحانی نیز ضمن شرح کشافی در زمینه مسائل و مصائب نظام توصیه می‌کند که در این شرایط ”عقل و منطق ایجاب می‌کند از مسائل اختلافی بپرهیزیم و برای تحکیم و تعمیق وحدت و انسجام ملی در سراسر کشور از هیچ کوششی فروگذار نکنیم“ (جمهوری اسلامی 6دی 96) 

در میان باند خامنه‌ای نیز ریزش آن‌چنان شدید است که یکی از مهره‌های این باند به نام رجبی دوانی دور از انتظار می‌داند که این باند بتواند جمعیت لازم را برای بزرگ داشت روز 9دی (9دی 88که رژیم با وحشیگری تمام قیام را سرکوب کرد) نیرو بسیج کند. در این رابطه رجبی دوانی در گفتگو با خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) 2دی 96ضمن اعتراف به بی‌اعتمادی نیروهای نظام نسبت به آینده می‌گوید: ”خودی‌ها زمینه‌ساز نفوذ می‌شوند، اگر اعتماد عمومی نباشد «۹دی» ها در کار نیست“. و امیدوار است که نظام از بن‌بستی که در آن گرفتار شده بیرون بیاید (خبرگزاری فارس 2دی 96) 

روزنامه جوان ارگان بسیج سپاه پاسداران ضدخلقی نیز بسیاری از نیروهای نظام را خارج از ”خط قرمز“ نظام می‌داند وریزش و انفعال را آن‌چنان گسترش یابنده می‌داند که نگران سوت و کور بودن مراسم 9دی رژیم است و می‌نویسد: ”در نهمین سالگرد حماسه ۹دی چرا باید شاهد ریزش ۹درصدی نمایندگان ملت باشیم. چرا نسبت به بزرگ‌ترین دستاورد نظام در مقابله با جنگ نرم دشمن و انهدام برج و باروی یک کودتای مهندسی شده آمریکایی با بی‌مهری مسئولان، دولتمردان، هنرمندان، اصحاب رسانه، فیلم‌سازان و... مواجهیم. “ (جوان 6دی 96) 

ملاحظه می‌شود اضافه بر شقه وشکاف درونی باندهای درونی رژیم و ریزش و انفعال ایادی و مهره‌های آنها، ریزش در میان نمایندگان مجلس نیز وجود دارد که ارگان بسیج ”شاهد ریزش 9درصد نمایندگان“ آن است. ریزشیهای رژیم طبعاً نتیجه لرزان شدن و از دست رفتن هیمنه رژیم در اثر ناتوانی رژیم به پاسخگویی به شرایط انفجاری جامعه در سطح داخلی و انزوای فزاینده بین‌المللی است و همین منجر به هزار پاره شدن ایادی رژیم در هر دو باند است.

آن‌چنان که یکبار روزنامه حکومتی ابتکار 12مرداد 96 دراین زمینه نوشت «امروزه بیش از ۲۴۰نحله و به تعبیر مقام معظم رهبری، قبیله سیاسی وجود دارد که قریب به اتفاق آنان فاقد مواضع روشن مبتنی بر نظریه‌پردازی و مرام‌نامه هستند، خب در چنین شرایطی، طبیعی است که مثل کشتی بی‌لنگر در شرایط متغیر سیاسی، دائماً از این سو به سوی دیگر تغییر موضع می‌دهند». (روزنامه حکومتی ابتکار 12مرداد 96) 

واضح است وضعیت فلاکت‌بار نیروها و باندهای رژیم که این روزنامه حکومتی به آن اعتراف می‌کند، ناشی از تزلزل نظام و گیرکردن آن در گل در آستانه فرو رفتن در غرقاب است.

بنابراین طبیعی است در شرایطی که کشتی نظام این چنین بی‌ثبات و بی‌لنگر است، عناصر آن هم متزلزل، ابن الوقت باشند که دائماً از این سو به سوی دیگر تغییر موضع بدهند و در نهایت ریزش کنند.

سپاه پاسداران از سبوی مماشات تا مکافات جنایات

سپاه پاسداران از سبوی مماشات تا مکافات جنایات با رسمیت یافتن و تصویب تروریست بودن سپاه پاسداران از جانب وزارت‌خارجه آمریکا، از امرو...